پشیز. ج، افلس، فلوس. (منتهی الارب). پول سیاه. پشیز. (فرهنگ فارسی معین) : فلسفی فلسی و یونان همه یونی ارزد نفی این مذهب یونان به خراسان یابم. خاقانی. جدلی فلسفی است خاقانی تا به فلسی نگیری احکامش. خاقانی. نقد هر فلسفی کم از فلسی است فلس در کیسۀ عمل منهید. خاقانی. به فلسی رشوت ملک یتیمی به غضب دهد. (مجالس سعدی). من نخرم علم فلسفی به یکی فلس نیز به نانی تمام حکمت یونان. سروش اصفهانی. ، خاتم جزیه که در حلق باشد. (منتهی الارب) (ازاقرب الموارد) ، سکۀ فلزی که در کشور عراق رواج دارد. (فرهنگ فارسی معین) ، هر یک از پولکهای خرد پوست ماهی. ج، افلس، فلوس. (فرهنگ فارسی معین) : اگرچه ماهی از یونس شرف یافت به یونس فلس ماهی چون فرستم ؟ خاقانی. ، مقیاسی معادل یک دوازدهم خردل. (فرهنگ فارسی معین). وزنی معادل شش فیله. (یادداشت مؤلف)
پشیز. ج، افلس، فلوس. (منتهی الارب). پول سیاه. پشیز. (فرهنگ فارسی معین) : فلسفی فلسی و یونان همه یونی ارزد نفی این مذهب یونان به خراسان یابم. خاقانی. جدلی فلسفی است خاقانی تا به فلسی نگیری احکامش. خاقانی. نقد هر فلسفی کم از فلسی است فلس در کیسۀ عمل منهید. خاقانی. به فلسی رشوت ملک یتیمی به غضب دهد. (مجالس سعدی). من نخرم علم فلسفی به یکی فلس نیز به نانی تمام حکمت یونان. سروش اصفهانی. ، خاتم جزیه که در حلق باشد. (منتهی الارب) (ازاقرب الموارد) ، سکۀ فلزی که در کشور عراق رواج دارد. (فرهنگ فارسی معین) ، هر یک از پولکهای خرد پوست ماهی. ج، اَفلُس، فُلوس. (فرهنگ فارسی معین) : اگرچه ماهی از یونس شرف یافت به یونس فلس ماهی چون فرستم ؟ خاقانی. ، مقیاسی معادل یک دوازدهم خردل. (فرهنگ فارسی معین). وزنی معادل شش فیله. (یادداشت مؤلف)
اسب، پستانداری علف خوار، سم دار و با یال و دم بلند که برای سواری، بارکشی یا مسابقه از آن استفاده می شود فرس اعظم: در علم نجوم صورتی فلکی در نیمکرۀ شمالی آسمان
اسب، پستانداری علف خوار، سم دار و با یال و دُم بلند که برای سواری، بارکشی یا مسابقه از آن استفاده می شود فرس اعظم: در علم نجوم صورتی فلکی در نیمکرۀ شمالی آسمان
کشتی، از وسایل نقلیه ای که روی آب حرکت می کند، به انواع مختلف بزرگ، کوچک، جنگی و مسافربری، کشتی نوح مثلاً وسیلۀ نجات دراصل نام کشتی بزرگی است که نوح پیغمبر ساخت و در طوفان عظیمی که رخ داد با آن جمعی از مردم و جانوران را نجات داد
کِشتی، از وسایل نقلیه ای که روی آب حرکت می کند، به انواع مختلف بزرگ، کوچک، جنگی و مسافربری، کشتی نوح مثلاً وسیلۀ نجات دراصل نام کشتی بزرگی است که نوح پیغمبر ساخت و در طوفان عظیمی که رخ داد با آن جمعی از مردم و جانوران را نجات داد
مفلس تر. (ناظم الاطباء). - امثال: افلس من ابن المذلق (با دال معجمه و مهمله) ، و او مردی از بنی عبدشمس بود که خود و اجدادش به افلاس معروف به ودند. افلس من ذج. (از مجمع الامثال میدانی). افلس من ضارب لحف استه. افلس من طنبور بلا وتر. و رجوع به مجمع الامثال شود
مفلس تر. (ناظم الاطباء). - امثال: افلس من ابن المذلق (با دال معجمه و مهمله) ، و او مردی از بنی عبدشمس بود که خود و اجدادش به افلاس معروف به ودند. افلس من ذج. (از مجمع الامثال میدانی). افلس من ضارب لحف استه. افلس من طنبور بلا وتر. و رجوع به مجمع الامثال شود