جدول جو
جدول جو

معنی فلخید - جستجوی لغت در جدول جو

فلخید
(فَ)
پنبه دانه را گویند. (برهان). فلخیده. فلخود. رجوع به این لغات شود، کسی را نیز گویند که پنبه دانه را از پنبه بیرون آورد. (برهان) ، پنبه زن را هم میگویند، یعنی شخصی که پنبه را حلاجی کند. (برهان). رجوع به فلخیدن، فلخیده، فلخودن، فلخوده و فلخود شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فلخود
تصویر فلخود
پنبه دانه ای که از پنبه جدا کرده باشند
فرهنگ فارسی عمید
(فَ دَ / دِ)
فلخوده. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به فلخوده شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ بِهْ گَ تَ)
پنبه دانه از پنبه برآوردن. (برهان). فلخودن. (فرهنگ فارسی معین) ، پنبه زدن و حلاجی کردن. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(فَ)
پنبه دانه. (برهان) :
خصمش بغنوده ست بدین زخرف دنیا
خرسند شود گاو به کنجارۀ فلخود.
شمس فخری.
، کسی را نیز گویند که پنبه دانه را از پنبه بیرون میکند. (برهان). رجوع به فلخودن شود
لغت نامه دهخدا
(کُ)
ولایتی بوده است در قسمت غربی قفقازیه در کنار دریای سیاه. لازستان قرون بعد. (از تاریخ ایران باستان ج 1 ص 831). گرجستان غربی امروز. (تاریخ ایران باستان ج 1 ص 660 و184). لازیکا. نام ناحیتی بوده است در ساحل شرقی دریای سیاه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به تاریخ ایران باستان صص 184 و 660 و 731 و کلخ ها شود
لغت نامه دهخدا
پنبه ای که دانه های آن را جدا کرده باشند، هر چیز که آن را از غل و غش پاک کرده باشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فلخیدن
تصویر فلخیدن
پنبه دانه را از پنبه جدا کردن
فرهنگ لغت هوشیار