دهی است از دهستان بیزکی بخش حومه شهرستان مشهد. دارای 101 تن سکنه است. آب آن از رودخانه. محصول آنجا غلات، چغندر، کنجد و راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی است از دهستان بیزکی بخش حومه شهرستان مشهد. دارای 101 تن سکنه است. آب آن از رودخانه. محصول آنجا غلات، چغندر، کنجد و راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی است از دهستان ورزق بخش داران شهرستان فریدن، در 5هزارگزی مغرب داران واقع است و 2729 تن سکنه دارد. آبش از قنات و رود خانه محصولش غلات و حبوبات و سیب زمینی و انگور، شغل اهالیش زراعت، قالی بافی و جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
دهی است از دهستان ورزق بخش داران شهرستان فریدن، در 5هزارگزی مغرب داران واقع است و 2729 تن سکنه دارد. آبش از قنات و رود خانه محصولش غلات و حبوبات و سیب زمینی و انگور، شغل اهالیش زراعت، قالی بافی و جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
دهی است از دهستان گرجی بخش داران شهرستان فریدن، واقع در 16هزارگزی باختر داران با 1051 تن سکنه آب آن از رود و قنات و راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
دهی است از دهستان گرجی بخش داران شهرستان فریدن، واقع در 16هزارگزی باختر داران با 1051 تن سکنه آب آن از رود و قنات و راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
ثغری است (به ارمینیه) بر روی رومیان و مردمانی جنگی و جایی با نعمت. (حدود العالم). ملاذجرد. ملازگرد. نام شهری در ارمنستان که بنای آن از سنگ سیاه می باشد و در آن درخت نیست. (ناظم الاطباء). منازجرد. شهری است نزدیک نشوی (نخجوان) و خلاط و بدلیس (بتلیس) و ارزن. (ترجمه صوره الارض ابن حوقل ص 91). ملازجرد از اقلیم چهارم است طولش از جزایر خالدات ’عو’ و عرض از خط استوا ’لح مه’ واکنون قلعه ای دارد محکم، عظیم جای خوب است و هوای خوش، حقوق دیوانیش چهارده هزار دینار است. (نزهه القلوب چ گای لسترنج صص 101- 102). ازو تا بندماهی سه فرسنگ ازو تا ارحبش هشت فرسنگ ازو تا ملازجرد هشت فرسنگ ازو تا خنوس ده فرسنگ. (نزههالقلوب ایضاً ص 183). از شهرهای ساحل رود ارسناس (مرادسو) است که به زبانهای مختلف آن سرزمین منازجرد و منازگرت و ملاسگرد نیز گفته می شد. در قرن چهارم مقدسی درباره ملازگرد گوید: شهری است دارای قلعه ای مستحکم با مسجدی در کنار بازار و اطراف شهر باغهای بسیار است. در سال 463 ملازگرد میدان نبرد قطعی رومیان وسلجوقیان واقع گردید و در آن جنگ رمانوس چهارم به دست سلجوقیان اسیر شد و این واقعه موجب استقرار سلجوقیان در آسیای صغیر گردید. (ترجمه سرزمینهای خلافت شرقی لسترنج ص 124). ناحیه ای است در شمال شرقی ولایت بتلیس. از شمال به ارزروم و از مشرق به ولایت وان محدود و مشتمل بر 50 قریه است و در حدود 21000 تن سکنه دارد. (از قاموس الاعلام ترکی). ملازجرد. ملاذگرد. ملاذجرد. ملاسگرد. منازگرد. و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود
ثغری است (به ارمینیه) بر روی رومیان و مردمانی جنگی و جایی با نعمت. (حدود العالم). ملاذجرد. ملازگرد. نام شهری در ارمنستان که بنای آن از سنگ سیاه می باشد و در آن درخت نیست. (ناظم الاطباء). منازجرد. شهری است نزدیک نشوی (نخجوان) و خلاط و بدلیس (بتلیس) و ارزن. (ترجمه صوره الارض ابن حوقل ص 91). ملازجرد از اقلیم چهارم است طولش از جزایر خالدات ’عو’ و عرض از خط استوا ’لح مه’ واکنون قلعه ای دارد محکم، عظیم جای خوب است و هوای خوش، حقوق دیوانیش چهارده هزار دینار است. (نزهه القلوب چ گای لسترنج صص 101- 102). ازو تا بندماهی سه فرسنگ ازو تا ارحبش هشت فرسنگ ازو تا ملازجرد هشت فرسنگ ازو تا خنوس ده فرسنگ. (نزههالقلوب ایضاً ص 183). از شهرهای ساحل رود ارسناس (مرادسو) است که به زبانهای مختلف آن سرزمین منازجرد و منازگرت و ملاسگرد نیز گفته می شد. در قرن چهارم مقدسی درباره ملازگرد گوید: شهری است دارای قلعه ای مستحکم با مسجدی در کنار بازار و اطراف شهر باغهای بسیار است. در سال 463 ملازگرد میدان نبرد قطعی رومیان وسلجوقیان واقع گردید و در آن جنگ رمانوس چهارم به دست سلجوقیان اسیر شد و این واقعه موجب استقرار سلجوقیان در آسیای صغیر گردید. (ترجمه سرزمینهای خلافت شرقی لسترنج ص 124). ناحیه ای است در شمال شرقی ولایت بتلیس. از شمال به ارزروم و از مشرق به ولایت وان محدود و مشتمل بر 50 قریه است و در حدود 21000 تن سکنه دارد. (از قاموس الاعلام ترکی). ملازجرد. ملاذگرد. ملاذجرد. ملاسگرد. منازگرد. و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود
شهری بوده است در میانۀ همدان و کرمانشاه و بانی آن بلاش از پادشاهان ساسانی بوده است و بدین نام ساسانیان متعدد بوده اند و بدین نام قصبات قدیمه باقی است در نواحی اخلاط و کرمان و غیره. ولاشگرددر اصل بلاشکرد بوده. (از انجمن آرا) (از آنندراج)
شهری بوده است در میانۀ همدان و کرمانشاه و بانی آن بلاش از پادشاهان ساسانی بوده است و بدین نام ساسانیان متعدد بوده اند و بدین نام قصبات قدیمه باقی است در نواحی اخلاط و کرمان و غیره. ولاشگرددر اصل بلاشکرد بوده. (از انجمن آرا) (از آنندراج)
دریای بزرگی که بر گرد عالم میگردد و به جهت احاطه بر دور کرۀ خاک به عربی آن رامحیط گویند و مملکت چین قریب به آن دریاست. (انجمن آرا). منظور مؤلف انجمن آرا روشن نیست و این نام درمأخذ دیگری دیده نشد. گمان میرود که این مطالب مبتنی بر بی خبری مؤلف مزبور از جغرافیای عالم است و وی اقیانوس هند را محیط بر خشکی های عالم دانسته است
دریای بزرگی که بر گرد عالم میگردد و به جهت احاطه بر دور کرۀ خاک به عربی آن رامحیط گویند و مملکت چین قریب به آن دریاست. (انجمن آرا). منظور مؤلف انجمن آرا روشن نیست و این نام درمأخذ دیگری دیده نشد. گمان میرود که این مطالب مبتنی بر بی خبری مؤلف مزبور از جغرافیای عالم است و وی اقیانوس هند را محیط بر خشکی های عالم دانسته است
دهی است از دهستان بربرود بخش الیگودرز شهرستان بروجرد که در 100 هزارگزی جنوب باختری الیگودرز واقع شده. کوهستانی و معتدل است و 231 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و قنات و محصولش غلات و تریاک و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی است از دهستان بربرود بخش الیگودرز شهرستان بروجرد که در 100 هزارگزی جنوب باختری الیگودرز واقع شده. کوهستانی و معتدل است و 231 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و قنات و محصولش غلات و تریاک و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
یکی از دهستانهای بخش لردگان شهرستان شهرکرد که در دامنۀ کوهستان قرار گرفته است. رود خانه چشمه میشان این دهستان را مشروب میکند و به رود خانه خراسان میریزد، و آب قراء بیشتر از چشمه ها تأمین میشود. این دهستان از 31 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و 8000 تن سکنه دارد. محصول عمده اش غله، حبوب و برنج است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
یکی از دهستانهای بخش لردگان شهرستان شهرکرد که در دامنۀ کوهستان قرار گرفته است. رود خانه چشمه میشان این دهستان را مشروب میکند و به رود خانه خراسان میریزد، و آب قراء بیشتر از چشمه ها تأمین میشود. این دهستان از 31 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و 8000 تن سکنه دارد. محصول عمده اش غله، حبوب و برنج است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
مرضی مهلک است مخصوص کرم ابریشم که معمولاً در آخرین مرحلۀ زندگی این کرم پیدا میشود. براثر این مرض کرمهای ابریشم درازاندام و بی حرکت شده بوی عفنی میدهند و پس از مردن سیاه می شوند. به همین جهت این مرض را سیاه میر نیز میگویند. (فرهنگ فارسی معین)
مرضی مهلک است مخصوص کرم ابریشم که معمولاً در آخرین مرحلۀ زندگی این کرم پیدا میشود. براثر این مرض کرمهای ابریشم درازاندام و بی حرکت شده بوی عفنی میدهند و پس از مردن سیاه می شوند. به همین جهت این مرض را سیاه میر نیز میگویند. (فرهنگ فارسی معین)
فرانسوی لسمیر زرد میر بیماری کرم ابریشم در ویژگی های دستوری و فرهنگ واژه های گیلکی آمده و در فرهنگ فارسی محمد معین سیاه میر که هر دو نادرست است. مرضی مهلک مخصوص کرم ابریشم که معمولا در آخرین مرحله زندگی این کرم پیدا می شود. بر اثر این مرض کرمهای ابریشم دراز اندام و بیحرکت شده بوی عفنی می دهند و پس از مردن سیاه می شوند. به همین جهت این مرض را سیاه میر نیز می گویند
فرانسوی لسمیر زرد میر بیماری کرم ابریشم در ویژگی های دستوری و فرهنگ واژه های گیلکی آمده و در فرهنگ فارسی محمد معین سیاه میر که هر دو نادرست است. مرضی مهلک مخصوص کرم ابریشم که معمولا در آخرین مرحله زندگی این کرم پیدا می شود. بر اثر این مرض کرمهای ابریشم دراز اندام و بیحرکت شده بوی عفنی می دهند و پس از مردن سیاه می شوند. به همین جهت این مرض را سیاه میر نیز می گویند
مرضی مهلک مخصوص کرم ابریشم که معمولاً در آخرین مرحله زندگی این کرم پیدا می شود. بر اثر این مرض کرم های ابریشم دراز اندام و بی حرکت شده بوی عفنی می دهند و پس از مردن سیاه می شوند. به همین جهت این مرض را سیاه میر نیز می گویند
مرضی مهلک مخصوص کرم ابریشم که معمولاً در آخرین مرحله زندگی این کرم پیدا می شود. بر اثر این مرض کرم های ابریشم دراز اندام و بی حرکت شده بوی عفنی می دهند و پس از مردن سیاه می شوند. به همین جهت این مرض را سیاه میر نیز می گویند