جدول جو
جدول جو

معنی فلاگرد - جستجوی لغت در جدول جو

فلاگرد(فُ دَ)
از قرای مرو شاهجهان. (انجمن آرا از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سالگرد
تصویر سالگرد
زمانی که در آن یک یا چند سال از رویدادی گذشته است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرگرد
تصویر فرگرد
واحد تقسی بندی مطالب کتاب، فصل
فرهنگ فارسی عمید
(سُ گِ)
دهی است از دهستان بیزکی بخش حومه شهرستان مشهد. دارای 101 تن سکنه است. آب آن از رودخانه. محصول آنجا غلات، چغندر، کنجد و راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(نَ وَ کَ)
دهی است از دهستان ورزق بخش داران شهرستان فریدن، در 5هزارگزی مغرب داران واقع است و 2729 تن سکنه دارد. آبش از قنات و رود خانه محصولش غلات و حبوبات و سیب زمینی و انگور، شغل اهالیش زراعت، قالی بافی و جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
دهی است از دهستان گرجی بخش داران شهرستان فریدن، واقع در 16هزارگزی باختر داران با 1051 تن سکنه آب آن از رود و قنات و راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(مُلْ لا وَ)
دهی از دهستان پایروند است که در بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه واقع است و 115 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(مَ گِ)
ثغری است (به ارمینیه) بر روی رومیان و مردمانی جنگی و جایی با نعمت. (حدود العالم). ملاذجرد. ملازگرد. نام شهری در ارمنستان که بنای آن از سنگ سیاه می باشد و در آن درخت نیست. (ناظم الاطباء). منازجرد. شهری است نزدیک نشوی (نخجوان) و خلاط و بدلیس (بتلیس) و ارزن. (ترجمه صوره الارض ابن حوقل ص 91). ملازجرد از اقلیم چهارم است طولش از جزایر خالدات ’عو’ و عرض از خط استوا ’لح مه’ واکنون قلعه ای دارد محکم، عظیم جای خوب است و هوای خوش، حقوق دیوانیش چهارده هزار دینار است. (نزهه القلوب چ گای لسترنج صص 101- 102). ازو تا بندماهی سه فرسنگ ازو تا ارحبش هشت فرسنگ ازو تا ملازجرد هشت فرسنگ ازو تا خنوس ده فرسنگ. (نزههالقلوب ایضاً ص 183). از شهرهای ساحل رود ارسناس (مرادسو) است که به زبانهای مختلف آن سرزمین منازجرد و منازگرت و ملاسگرد نیز گفته می شد. در قرن چهارم مقدسی درباره ملازگرد گوید: شهری است دارای قلعه ای مستحکم با مسجدی در کنار بازار و اطراف شهر باغهای بسیار است. در سال 463 ملازگرد میدان نبرد قطعی رومیان وسلجوقیان واقع گردید و در آن جنگ رمانوس چهارم به دست سلجوقیان اسیر شد و این واقعه موجب استقرار سلجوقیان در آسیای صغیر گردید. (ترجمه سرزمینهای خلافت شرقی لسترنج ص 124). ناحیه ای است در شمال شرقی ولایت بتلیس. از شمال به ارزروم و از مشرق به ولایت وان محدود و مشتمل بر 50 قریه است و در حدود 21000 تن سکنه دارد. (از قاموس الاعلام ترکی). ملازجرد. ملاذگرد. ملاذجرد. ملاسگرد. منازگرد. و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود
لغت نامه دهخدا
(هََ)
قصبۀ وخش است، شهری است با کشت وبرز و روستاهای بسیار و مردمان تیرانداز و جنگی. (حدودالعالم)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
شهری بوده است در میانۀ همدان و کرمانشاه و بانی آن بلاش از پادشاهان ساسانی بوده است و بدین نام ساسانیان متعدد بوده اند و بدین نام قصبات قدیمه باقی است در نواحی اخلاط و کرمان و غیره. ولاشگرددر اصل بلاشکرد بوده. (از انجمن آرا) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(وَلْ وَ)
دهی است از دهستان چیمه رود بخش نطنز شهرستان کاشان. سکنۀ آن 520 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(گِ گِ)
ده مخروبه ای است از دهستان بازفت بخش اردل شهرستان شهرکرد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
آنتوان اسکالین دزای ماربارون دو، ملاح فرانسوی، مولد حدود 1510 و وفات 1578 میلادی
لغت نامه دهخدا
(گِ)
لاس جرد
لغت نامه دهخدا
جایگاهی است به کرمان به یک فرسنگی جیرفت. و بدانجا جنگی بوده است مهلب ابن ابی صفره و قطری بن الفجاءه الخارجی را. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(فِ گِ)
دریای بزرگی که بر گرد عالم میگردد و به جهت احاطه بر دور کرۀ خاک به عربی آن رامحیط گویند و مملکت چین قریب به آن دریاست. (انجمن آرا). منظور مؤلف انجمن آرا روشن نیست و این نام درمأخذ دیگری دیده نشد. گمان میرود که این مطالب مبتنی بر بی خبری مؤلف مزبور از جغرافیای عالم است و وی اقیانوس هند را محیط بر خشکی های عالم دانسته است
لغت نامه دهخدا
(فَ)
قریه ای است ازقرای نیشابور. (معجم البلدان). اکنون وجود ندارد
لغت نامه دهخدا
(گِ)
دهی است از دهستان بربرود بخش الیگودرز شهرستان بروجرد که در 100 هزارگزی جنوب باختری الیگودرز واقع شده. کوهستانی و معتدل است و 231 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و قنات و محصولش غلات و تریاک و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(فَ)
یکی از دهستانهای بخش لردگان شهرستان شهرکرد که در دامنۀ کوهستان قرار گرفته است. رود خانه چشمه میشان این دهستان را مشروب میکند و به رود خانه خراسان میریزد، و آب قراء بیشتر از چشمه ها تأمین میشود. این دهستان از 31 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و 8000 تن سکنه دارد. محصول عمده اش غله، حبوب و برنج است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(فَلْ وَ)
دهی است از بخش طرخوران شهرستان اراک که دارای 181 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول عمده اش غله، بنشن و پنبه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(شَ لَ گِ)
دهی است از دهستان بیزکی بخش حومه شهرستان مشهد. سکنۀ آن 213 تن. آب آن از قنات. محصول عمده آنجا غلات و بنشن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(تُ گِ)
دهی از دهستان همایجان است که در بخش اردکان شهرستان شیراز واقع است و 125 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(فَ وِ رَ)
جمع واژۀ فیله ور که معرب پیله ور است. داروفروشان. (یادداشت مؤلف) ، زاج است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(فْلا / فَ / فِ شِ)
مرضی مهلک است مخصوص کرم ابریشم که معمولاً در آخرین مرحلۀ زندگی این کرم پیدا میشود. براثر این مرض کرمهای ابریشم درازاندام و بی حرکت شده بوی عفنی میدهند و پس از مردن سیاه می شوند. به همین جهت این مرض را سیاه میر نیز میگویند. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
فرانسوی لسمیر زرد میر بیماری کرم ابریشم در ویژگی های دستوری و فرهنگ واژه های گیلکی آمده و در فرهنگ فارسی محمد معین سیاه میر که هر دو نادرست است. مرضی مهلک مخصوص کرم ابریشم که معمولا در آخرین مرحله زندگی این کرم پیدا می شود. بر اثر این مرض کرمهای ابریشم دراز اندام و بیحرکت شده بوی عفنی می دهند و پس از مردن سیاه می شوند. به همین جهت این مرض را سیاه میر نیز می گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جلاگر
تصویر جلاگر
صحاف و جلد ساز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاگرد
تصویر شاگرد
آموزنده علم یا هنر نزد کسی، محصل و تلمیذ
فرهنگ لغت هوشیار
گردش سال (تحویل سال: و طالع نگاه داشت و آن سال که شمس بدرجه اعتدال ربیعی رسید وقت سال گردش در آن سرای بتخت نشست)
فرهنگ لغت هوشیار
((فِ ش))
مرضی مهلک مخصوص کرم ابریشم که معمولاً در آخرین مرحله زندگی این کرم پیدا می شود. بر اثر این مرض کرم های ابریشم دراز اندام و بی حرکت شده بوی عفنی می دهند و پس از مردن سیاه می شوند. به همین جهت این مرض را سیاه میر نیز می گویند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سالگرد
تصویر سالگرد
((گَ))
زمانی از سال که یک یا چند سال از واقعه ای گذشته باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سالگرد
تصویر سالگرد
آنیورسری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بالگرد
تصویر بالگرد
هلی کوپتر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شاگرد
تصویر شاگرد
مرشد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فرگرد
تصویر فرگرد
فصل
فرهنگ واژه فارسی سره
شهرکی در پیش روی قلعه ی باستانی تنکا در جنوب خرم آباد واقع
فرهنگ گویش مازندرانی