تنگ دستی، تهیدستی، ناداری، درویشی، کمبود چیزی مثلاً فقر آهن در بدن، در تصوف از مراحل سلوک که عبارت است از نیازمندی به خدای تعالی و بی نیازی از خلق، احتیاج
تنگ دستی، تهیدستی، ناداری، درویشی، کمبود چیزی مثلاً فقر آهن در بدن، در تصوف از مراحل سلوک که عبارت است از نیازمندی به خدای تعالی و بی نیازی از خلق، احتیاج
مردن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به فقز و فقس شود، تخم شکستن مرغ و بچه بیرون آوردن از آن، تباه کردن بیضه را، کشتن جانور را، بازداشتن از کاری، به موی گرفته بزیر کشیدن. (منتهی الارب). معانی اخیر را مؤلف اقرب الموارد در ذیل مصدر ’فقس’ آورده است. رجوع به فقس شود
مردن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به فقز و فقس شود، تخم شکستن مرغ و بچه بیرون آوردن از آن، تباه کردن بیضه را، کشتن جانور را، بازداشتن از کاری، به موی گرفته بزیر کشیدن. (منتهی الارب). معانی اخیر را مؤلف اقرب الموارد در ذیل مصدر ’فقس’ آورده است. رجوع به فقس شود
اسم رمزی است که از برای بابل قرار داده شده و گاهی مقصود از مقاطعۀکلدانیه است. در لوله ای که در ایام سخاریب کنده و حکاکی شده لفظ فقود دیده میشود. (قاموس کتاب مقدس)
اسم رمزی است که از برای بابل قرار داده شده و گاهی مقصود از مقاطعۀکلدانیه است. در لوله ای که در ایام سخاریب کنده و حکاکی شده لفظ فقود دیده میشود. (قاموس کتاب مقدس)
سخت زرد شدن. (ترجمان علامۀ جرجانی ترتیب عادل) (تاج المصادر بیهقی). زرد گردیدن و زرد بی آمیغ شدن، فرسودن کسی را سختی های روزگار و شکستن. (منتهی الارب) ، بالیدن کودک و جنبیدن، از گرمی مردن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، دزدیدن. (از اقرب الموارد). رجوع به فقع شود
سخت زرد شدن. (ترجمان علامۀ جرجانی ترتیب عادل) (تاج المصادر بیهقی). زرد گردیدن و زرد بی آمیغ شدن، فرسودن کسی را سختی های روزگار و شکستن. (منتهی الارب) ، بالیدن کودک و جنبیدن، از گرمی مردن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، دزدیدن. (از اقرب الموارد). رجوع به فقع شود