فقهاء. جمع واژۀ فقیه. (یادداشت مؤلف). دانشمندان علم شریعت. (غیاث اللغات) : قضاه بلخ و اشراف علما و فقها... همه آنجا حاضر بودند. (تاریخ بیهقی). بر اثر وی قضاه و فقها بیرون آمدند. (تاریخ بیهقی). این رشوت خواران فقهااند شما را ابلیس فقیه است گر اینها فقهااند. ناصرخسرو. از احداث فقهای حضرت و افراد علمای دولت به مزیت هنر و مزید خرد مستثنی است. (کلیله و دمنه). او را به حضرت سلطان فرستادند و در مجلس خاص با اعیان ائمه و قضاه و وجوه فقها و غزاهحاضر کردند. (ترجمه تاریخ یمینی)
فقهاء. جَمعِ واژۀ فقیه. (یادداشت مؤلف). دانشمندان علم شریعت. (غیاث اللغات) : قضاه بلخ و اشراف علما و فقها... همه آنجا حاضر بودند. (تاریخ بیهقی). بر اثر وی قضاه و فقها بیرون آمدند. (تاریخ بیهقی). این رشوت خواران فقهااند شما را ابلیس فقیه است گر اینها فقهااند. ناصرخسرو. از احداث فقهای حضرت و افراد علمای دولت به مزیت هنر و مزید خرد مستثنی است. (کلیله و دمنه). او را به حضرت سلطان فرستادند و در مجلس خاص با اعیان ائمه و قضاه و وجوه فقها و غزاهحاضر کردند. (ترجمه تاریخ یمینی)
فقراء. مردم مسکین و بی چیز. (یادداشت مؤلف) : در انبارهای غله باز کردند و غلتها بریختند و بر فقرا و مساکین صرف کردند. (ترجمه تاریخ یمینی). فقرا و تنگدستان را مراعات کن. (مجالس سعدی). فقرا را به بی سروپایی معیوب گردانند. (گلستان)
فقراء. مردم مسکین و بی چیز. (یادداشت مؤلف) : در انبارهای غله باز کردند و غلتها بریختند و بر فقرا و مساکین صرف کردند. (ترجمه تاریخ یمینی). فقرا و تنگدستان را مراعات کن. (مجالس سعدی). فقرا را به بی سروپایی معیوب گردانند. (گلستان)