در حال حاضر، اکنون، زمان یا لحظه ای که در آن هستیم، این زمان، این هنگام، همین دم، در این وقت، عجالتاً، فی الحال، حالیا، اینک، همیدون، ایدر، الآن، بالفعل، کنون، همینک، ایدون، الحال، ایمه، نون، حالا از طریق کار و عمل، عملاً
در حال حاضر، اَکنون، زمان یا لحظه ای که در آن هستیم، این زمان، این هنگام، همین دم، در این وقت، عِجالَتاً، فِی الحال، حالیا، اینَک، هَمیدون، ایدَر، اَلآن، بِالفِعل، کُنون، هَمینَک، ایدون، اَلحال، اِیمِه، نون، حالا از طریق کار و عمل، عملاً
بسیار کننده. کاری. پرکار. (فرهنگ فارسی معین) : تویی وهاب مال و جز تو واهب تویی فعال جود و جز تو فاعل. منوچهری. - عقل فعال، عقل دهم. عقل فیاض. روح القدس. (از فرهنگ فارسی معین) : غواص چه چیز عقل فعال شاینده بعقل یک پیمبر. ناصرخسرو. - فعال مایشاء، فعال مایرید. رجوع به این دو کلمه شود
بسیار کننده. کاری. پرکار. (فرهنگ فارسی معین) : تویی وهاب مال و جز تو واهب تویی فعال جود و جز تو فاعل. منوچهری. - عقل فعال، عقل دهم. عقل فیاض. روح القدس. (از فرهنگ فارسی معین) : غواص چه چیز عقل فعال شاینده بعقل یک پیمبر. ناصرخسرو. - فعال مایشاء، فعال مایرید. رجوع به این دو کلمه شود