پتک بزرگ. لغت رومی یا سریانی است. (از منتهی الارب). پتک بزرگ. خایسک بزرگ. (زمخشری یادداشت مؤلف). مطرقۀ بزرگ یا پتک بزرگ کلان که بدان آهن را می کوبند به هندی آن را کهن گویند. (غیاث)
پتک بزرگ. لغت رومی یا سریانی است. (از منتهی الارب). پتک بزرگ. خایسک بزرگ. (زمخشری یادداشت مؤلف). مطرقۀ بزرگ یا پتک بزرگ کلان که بدان آهن را می کوبند به هندی آن را کهن گویند. (غیاث)
. ابن سلیمان بن عبدالملک بن زیاد دبیر، وزیر و نخستین کس از خاندان بنی فطیس بود که در اندلس به وزارت رسید و بسال 205 هجری قمری / 820 میلادی درگذشت. (از الاعلام زرکلی)
. ابن سلیمان بن عبدالملک بن زیاد دبیر، وزیر و نخستین کس از خاندان بنی فطیس بود که در اندلس به وزارت رسید و بسال 205 هجری قمری / 820 میلادی درگذشت. (از الاعلام زرکلی)
خلاف خمیر یعنی ناخاسته و هرچه زودی و شتابی کرده شود از وقت ادراک آن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). خمیر برنیامده. (برهان). - امثال: بی مایه فطیر است، منظور این است که اگر بنیاد چیزی درست نباشد به ثمر نخواهد رسید. در تداول امروز نیز بدین معنی به کار رود. هر کاری که پول در آن خرج نکنی به نتیجه نمیرسد. ، نانی را گویند که خمیر آن را مایه نزده باشند و برنیامده و نرسیده باشد. (برهان). نان بی خمیرمایه. (منتهی الارب). در تداول مردم گناباد، فطیر دو معنی دارد: یکی نانی که مایه یا خمیر ترش به آن نزنند و دیگر نان روغنی. در تداول اراک و شهرهای مرکزی ایران، نوعی نان شیرمال را که روی آن زردچوبه زنند و به اندازه های کوچک در تنور پزند فطیر می گویند و خمیر اینگونه نان را مایۀ ترش نمی زنند. معمولاً روغن و شیرۀ انگور یاخردۀ قند نیز بخمیر آن می افزایند و این نان را برای زمستان یا نوروز بیشتر تهیه میکنند: سکوبا بدو گفت کای نامدار فطیر است با ترۀ جویبار... فردوسی. دین را طلب نکردی و دنیا ز دست شد همچون سبوس تر نه خمیری و نه فطیر. ناصرخسرو. مخور از خوان او نه پخته نه خام مخر از دست او خمیر و فطیر. ناصرخسرو. نان آن کس پخته باشد نزد آنها کز خرد نه خمیری دارد اندر راه فطرت نه فطیر. سنائی. خانه پیرزن که طوفان برد در تنورش فطیر نتوان یافت. خاقانی. رجوع به فطیرخواران شود
خلاف خمیر یعنی ناخاسته و هرچه زودی و شتابی کرده شود از وقت ادراک آن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). خمیر برنیامده. (برهان). - امثال: بی مایه فطیر است، منظور این است که اگر بنیاد چیزی درست نباشد به ثمر نخواهد رسید. در تداول امروز نیز بدین معنی به کار رود. هر کاری که پول در آن خرج نکنی به نتیجه نمیرسد. ، نانی را گویند که خمیر آن را مایه نزده باشند و برنیامده و نرسیده باشد. (برهان). نان بی خمیرمایه. (منتهی الارب). در تداول مردم گناباد، فطیر دو معنی دارد: یکی نانی که مایه یا خمیر ترش به آن نزنند و دیگر نان روغنی. در تداول اراک و شهرهای مرکزی ایران، نوعی نان شیرمال را که روی آن زردچوبه زنند و به اندازه های کوچک در تنور پزند فطیر می گویند و خمیر اینگونه نان را مایۀ ترش نمی زنند. معمولاً روغن و شیرۀ انگور یاخردۀ قند نیز بخمیر آن می افزایند و این نان را برای زمستان یا نوروز بیشتر تهیه میکنند: سکوبا بدو گفت کای نامدار فطیر است با ترۀ جویبار... فردوسی. دین را طلب نکردی و دنیا ز دست شد همچون سبوس تر نه خمیری و نه فطیر. ناصرخسرو. مخور از خوان او نه پخته نه خام مخر از دست او خمیر و فطیر. ناصرخسرو. نان آن کس پخته باشد نزد آنها کز خرد نه خمیری دارد اندر راه فطرت نه فطیر. سنائی. خانه پیرزن که طوفان برد در تنورش فطیر نتوان یافت. خاقانی. رجوع به فطیرخواران شود
عید یهود و نصرانیان. (یادداشت مؤلف). از اعیاد یهود. (اقرب الموارد) : گر نبارد فیض باران عنایت بر سرم لابه بر گردون رسانم چون جهود اندر فطیر. سعدی. رجوع به فطیرخواران شود
عید یهود و نصرانیان. (یادداشت مؤلف). از اعیاد یهود. (اقرب الموارد) : گر نبارد فیض باران عنایت بر سرم لابه بر گردون رسانم چون جهود اندر فطیر. سعدی. رجوع به فطیرخواران شود
نوعی از صنوبر. قمل قریش. (یادداشت مؤلف). صنوبرالصغار. (یادداشت دیگر). به یونانی حب صنوبر صغار است، و آس بستانی را نیز نامند و غلط کرده صاحب تحفه که نبک آس نوشته. (مخزن الادویه)
نوعی از صنوبر. قمل قریش. (یادداشت مؤلف). صنوبرالصغار. (یادداشت دیگر). به یونانی حب صنوبر صغار است، و آس بستانی را نیز نامند و غلط کرده صاحب تحفه که نبک آس نوشته. (مخزن الادویه)