- فضول
- جمع فضل یاوه گو، آنکه اخبار مضره به دیگران رساند، باقیمانده از مال زیاده بر حاجت
معنی فضول - جستجوی لغت در جدول جو
- فضول ((فُ))
- جمع فضل
- فضول
- باقی مانده مال بیش از حد نیاز، آن چه که به طور طبیعی از بدن دفع می شود، یاوه گویی، در فارسی به معنی کسی که در کار دیگران دخالت می کند
- فضول
- یاوه گو
کسی که بی جهت در کار دیگران مداخله می کند
باقی ماندۀ مال، زیاده بر حاجت
آنچه به طور طبیعی از منافذ بدن خارج شود
- فضول
- Nosy, Prying, Snoopy
- فضول
- intrometido, curioso
- فضول
- любопытный
- فضول
- neugierig
- فضول
- wścibski, ciekawski
- فضول
- допитливий , допитливий
- فضول
- entrometido
- فضول
- curieux
- فضول
- curioso
- فضول
- bemoeizuchtig, nieuwsgierig
- فضول
- जिज्ञासु
- فضول
- suka mencampuri, ingin tahu, suka mengintip
- فضول
- فضوليٌّ , فضولٌ
- فضول
- 호기심 많은 , 호기심 많은
- فضول
- סקרן , סקרן , סקרן
- فضول
- 好管闲事的 , 好奇的 , 爱打听的
- فضول
- おせっかいな , 好奇心旺盛な
- فضول
- meraklı
- فضول
- mpenda kujua, mtindo wa kupenda, mjuzi
- فضول
- ขี้สงสัย , สงสัย , อยากรู้
- فضول
- কৌতূহলী , কৌতূহলী , কৌতূহলী
- فضول
- فضول , فضول
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مداخلۀ بی جا در کار دیگران، برای مثال در کارخانه ای که ره علم و عقل نیست / وهم ضعیف رای فضولی چرا کند (حافظ - ۳۷۸)
فضول
فضول
ابلوک نخود هر آش در فارسی بر سری ابلوکی، یاوه گویی ژاژ خایی
Meddlesomeness, Officiousness
intromissão
вмешательство , навязчивость
Einmischung, Aufdringlichkeit
ingerencja, wścibskość
втручання , нав'язливість