- فصح
- زبان آور، پخش شدن روشنایی، زبان آوری، شیر بی سر شیر عبری تازی گشته از پسح جشن فراروی از مسر نزد یهودان، جشن فراپویی عیسی علیه السلام نزد ترسایان در نزد یهودان جشن یادبود خروج بنی اسرائیل از مصر، در نزد مسیحیان جشن یادبود صعود عیسی ع
معنی فصح - جستجوی لغت در جدول جو
- فصح ((فِ))
- در نزد یهودان، جشن یادبود خروج بنی اسراییل از مصر، در نزد مسیحیان، جشن یادبود صعود عیسی (ع)
- فصح
- در یهودیت، عید یادبود خروج بنی اسرائیل از مصر، فطیر، در مسیحیت، روز یادبود صعود حضرت عیسی، عید پاک
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فصیح ها، ویژگی کسانی که خوب سخن بگویند و کلامش بدون ابهام باشد، همراه با شیدایی ها، جمع واژۀ فصیح
کسی که کلامش دارای فصاحت باشد زیان آور ترزبان، جمع فصحا (ء)
فصیحتر، گویاتر
به تکلف فصاحت نمودن
فصیح تر، خوش بیان تر، زبان آورتر، فصیح ترین
جمع فصیح، زبان آوران: مردان مردان سخنور کسی که کلامش دارای فصاحت باشد زیان آور ترزبان، جمع فصحا (ء)
آوام، فرگرد، گسست، موسم، ورشیم
گشایش، پیروزی
درست تر، تندرست تر، صحیح تر، سالمتر
روی برگرداندن، اعراض کردن کناره هر چیز، جانب
رگ زدن و خون گرفتن از ورید
کاویدن، جستجو کردن، کاوش، جستجو
پند دادن، پندواندرز، محبت خالص
صحیح تر، درست تر، راست تر، سالم تر
شاد شدن، شادمان شدن، شادی، شادمانی، سرور
ویژگی کسی که خوب سخن بگوید و کلامش بدون ابهام باشد، همراه با شیدایی
هر یک از چهار قسمت سال شامل سه ماه، کنایه از دوره، برهه، مرحله، واحد تقسیم بندی مطالب کتاب، مقاله، رساله و مانند آن، در ورزش دورۀ برگزاری مسابقات ورزشی، مقابل وصل، در علوم ادبی نیاوردن واو عطف بین اجزای کلام، در علم منطق خصوصیتی ذاتی که جنسی را از جنس دیگر متمایز می کند
دمیدن، وزیدن باد، پف کردن و باد کردن در چیزی، روییدن و سر از خاک درآوردن گیاه، طلوع کردن، سر زدن آفتاب، پدیدار گشتن، خروشیدن، خود را پرباد کردن
گشودن، باز کردن، پیروز شدن، گشودن شهری و گرفتن آن، گشایش، پیروزی،
چهل و هشتمین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۲۹ آیه
فتح باب: گشودن در، کنایه از شروع کار، در علم نجوم کنایه از اتصال دو ستاره به گونه ای که خانه های آن ها مقابل هم باشد و این حالت را نشانۀ نزول باران یا برف می دانستند
فتح کردن: گشادن، گشودن، پیروز شدن بر دشمن، تسخیر کردن
چهل و هشتمین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۲۹ آیه
فتح باب: گشودن در، کنایه از شروع کار، در علم نجوم کنایه از اتصال دو ستاره به گونه ای که خانه های آن ها مقابل هم باشد و این حالت را نشانۀ نزول باران یا برف می دانستند
فتح کردن: گشادن، گشودن، پیروز شدن بر دشمن، تسخیر کردن
گشادن، فیروزی و گشایش
باز کاوی بررسی جست و جو، زیر و رویی خاک از باران کاویدن جستجو کردن، تفتیش کردن، کاوش جستجو، تفتیش
شادمانی نمودن، سرور، طرب و شوخی
کم نوشی: در ستور
شکافتن، شخم زدن، فریفتن، دغایی، لب کلفتی
رسوا کردن، دمیدن سپیده
زبان آور، خوش سخن، دارای فصاحت
جدا کردن، دور ساختن، رهایی یافتن، برابری در سرما و گرما خنکی تکژ تکس دانه انگور
نگین نگین انگشتری پارسی تازی گشته اسپست (یونجه در ترکی)، سیاب یک سیاب (سیا حباب)