فصاحت فصیح بودن، زبان آور بودن، روان بودن سخن، تیززبانی، زبان آوری، روانی کلام، در ادبیات در فن بدیع خالی بودن کلام از ضعف تالیف، تنافر و تعقید لفظی و معنوی ادامه... فصیح بودن، زبان آور بودن، روان بودن سخن، تیززبانی، زبان آوری، روانی کلام، در ادبیات در فن بدیع خالی بودن کلام از ضعف تالیف، تنافر و تعقید لفظی و معنوی تصویر فصاحت فرهنگ فارسی عمید
فصاحت گشاده زبان شدن، گشاده سخن، فصیح شدن، شعر شیوا ادامه... گشاده زبان شدن، گشاده سخن، فصیح شدن، شعر شیوا تصویر فصاحت فرهنگ لغت هوشیار
فصاحت ((فَ حَ)) فصیح بودن، زبان آور بودن، روانی کلام، زبان آوری ادامه... فصیح بودن، زبان آور بودن، روانی کلام، زبان آوری تصویر فصاحت فرهنگ فارسی معین
فصاحت بلاغت، روانی، زبان آوری، سخنوری، طلاقت ادامه... بلاغت، روانی، زبان آوری، سخنوری، طلاقت فرهنگ واژه مترادف متضاد