معنی فلاحت
فلاحت
((فَ حَ))
کشاورزی، برزگری
تصویر فلاحت
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با فلاحت
فلاحت
فلاحت
کشاورزی برزگری. کشاورزی
فرهنگ لغت هوشیار
فلاحت
فلاحت
کشاورزی، برزگری
فرهنگ فارسی عمید
فلاحت
فلاحت
کشاورزی. برزگری. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به فلاحه شود
لغت نامه دهخدا
فلاحت
فلاحت
حراثت، زراعت، کاشت، کشاورزی، کشتکاری، کشت وزرع
فرهنگ واژه مترادف متضاد
ملاحت
ملاحت
حالتی در چهره که شخص را دوست داشتنی می کند، نمکین بودن
فرهنگ نامهای ایرانی
فساحت
فساحت
فراخ شدن، فراخ گشتن مکان، فراخی، وسعت
فرهنگ فارسی عمید
ملاحت
ملاحت
زیبا و خوب روی بودن، نمکین بودن، شور شدن
فرهنگ فارسی عمید
فلاکت
فلاکت
ناداری و خواری، فلک زدگی، بیچارگی، بدبختی
فرهنگ فارسی عمید
فضاحت
فضاحت
رسوایی، بی آبرویی و شرمندگی به جهت کار، بد بدنامی
فرهنگ فارسی عمید