جدول جو
جدول جو

معنی فشغ - جستجوی لغت در جدول جو

فشغ
سرخدار چینی از گیاهان
تصویری از فشغ
تصویر فشغ
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فشغه
تصویر فشغه
مغز نای، گیاه پیچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفشغ
تصویر تفشغ
دوشیزگی بردن دختری بردن، پوشیده شدن، سستی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
لبه: در آوند و خنور، زمین خشک، پهن این واژه پارسی نیز هست برابر با جوجه مرغ خانگی نا آرام ناشکیبا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فشی
تصویر فشی
پراکندن پیام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فشل
تصویر فشل
ترسو شدن، کاهلی مرد ترسو و بد دل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فشک
تصویر فشک
پارسی تازی گشته فشنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فشق
تصویر فشق
شادمانی، آزمندی، خوشدلی، دویدن، گریختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فشر
تصویر فشر
بیهوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فشخ
تصویر فشخ
سیلی زدن، دروغ در بازی، ستم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فشح
تصویر فشح
رویگردانی از کسی
فرهنگ لغت هوشیار
هزار گوشان از گیاهان گیاهی بی برگ که به درخت مجاور می پیچد، فاشرا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فوغ
تصویر فوغ
دمیدن بوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فشل
تصویر فشل
((فَ ش))
کاهل، ترسو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فشل
تصویر فشل
((فَ شَ))
کاهلی، سستی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فشل
تصویر فشل
((فَ))
مرد بددل و ترسنده و سست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فشل
تصویر فشل
((فِ))
پرده هودج، فرشی که زنان بر آن نشینند
فرهنگ فارسی معین
گیاهی شبیه فاشرا با و میوه ای خوشه مانند و شاخه های باریک و بلند که به گیاهان اطراف خود می پیچد و مصرف دارویی دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فشل
تصویر فشل
ترس، کاهلی، سستی
فرهنگ فارسی عمید
شاخ (جانور یا درخت)، شاخ گاو که میان آن را خالی کرده باشند و بدان شراب خورند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فش
تصویر فش
کاکل، یال اسب، برای مثال گرفتش فش و یال اسپ سیاه / ز خون لعل شد خاک آوردگاه (فردوسی - ۵/۴۱۲ حاشیه)
مانند، پسوند متصل به واژه به معنای شبیه مثلاً اژدهافش، شیرفش، برای مثال همی بود پیشش پرستارفش / پراندیشه و دست کرده به کش (فردوسی - ۵/۲۹۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فغ
تصویر فغ
معشوق، دلبر
بت، مجسّمه ای از جنس سنگ، چوب، فلز یا چیز دیگر به شکل انسان یا حیوان که بعضی اقوام پرستش می کنند، طاغوت، ایبک، بغ، وثن، شمسه، ژون، صنم، بد، آیبک، جبت برای مثال گفتم فغان کنم ز تو ای بت هزار بار / گفتا که از «فغان» بود اندر جهان فغان (عنصری - لغت نامه - فغ)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شغ
تصویر شغ
شاخ حیوان، کنایه از شاخ جانور، ظرف شرابی که از شاخ گاو ساخته شده باشد، برای مثال به بازی و خنده گرفت و نشست / شغ گاو و دنبال گرگی به دست (فردوسی - لغت نامه - شغ)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فغ
تصویر فغ
معشوق و دلبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فش
تصویر فش
پریشان، کاکل اسب، یال را هم گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شغ
تصویر شغ
((شَ))
شاخ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فغ
تصویر فغ
بت، صنم، معشوق، دلبر، زیبارو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فش
تصویر فش
((فَ))
کاکل اسب، یال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فش
تصویر فش
وش، پسوندی که در آخر واژه می آید و معنای شباهت را می رساند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فش
تصویر فش
صدای مار، صدای بیرون زدن مایعی از جایی باریک با فشار، صدای آتش بازی، فش فش
فرهنگ فارسی عمید