حاصل عمل افشردن. انضغاط. فشردگی. (ناظم الاطباء). کیفیت و حالت افشرده. درهم فشرده شدن. (فرهنگ فارسی معین) : زمین را چنان در هم افشرد سخت کز افشردگی کوه شد لخت لخت. نظامی. و رجوع به افشردن شود
حاصل عمل افشردن. انضغاط. فشردگی. (ناظم الاطباء). کیفیت و حالت افشرده. درهم فشرده شدن. (فرهنگ فارسی معین) : زمین را چنان در هم افشرد سخت کز افشردگی کوه شد لخت لخت. نظامی. و رجوع به افشردن شود