جدول جو
جدول جو

معنی فشانجرد - جستجوی لغت در جدول جو

فشانجرد
(فَ)
دهی است از بخش جغتای شهرستان سبزوار، دارای 375 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول عمده اش غله و پنبه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فضانورد
تصویر فضانورد
کسی که با سفینۀ فضایی از جاذبۀ زمین می گذرد و به آن سوی جو می رود
فرهنگ فارسی عمید
نون گرد. دهی است از بخش دستجرد شهرستان قم با 771 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آن غلات، پنبه، انگور و بادام است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1) ، کسی که بواسطۀ مکنت خود مغرور بود. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ زَ)
کسی که با وسیلۀ جهنده به هوا پرواز کند. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به فضانوردی شود
لغت نامه دهخدا
(جِ)
نام یکی از قراء انار از اعمال قم است. (از کتاب تاریخ قم تألیف حسن بن محمد بن حسن قمی ترجمه حسن بن علی بن عبدالملک قمی تصحیح و تحشیۀ سیدجلال الدین طهرانی چ 1313 هجری شمسی)
لغت نامه دهخدا
(جِ)
از قرای حدود دزفول (اندیمشک) : و بحدود قری شافجرد و مطران مرغزاری است نیم فرسنگ در نیم فرسنگ و تمامت نرگس خودروست و هم در این حدود درختان اند آن را زرین درخت گویند. شکوفۀ زرد، بسیار بقا دارد اما ثمره نمیدهد. (نزهه القلوب ج 3 ص 111)
لغت نامه دهخدا
(جِ)
معرب شاگرد. شاگرد. (مهذب الاسماء) (دهار)
لغت نامه دهخدا
تصویری از فضانورد
تصویر فضانورد
کسی که با وسیله ای جهنده به فضاپرواز کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاجرد
تصویر شاجرد
پارسی تازی شده شاگرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فضانورد
تصویر فضانورد
((فَ. نَ وَ))
کسی که با سفینه فضایی به فضا سفر می کند، فضاپیما، کیهان نورد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فضانورد
تصویر فضانورد
کیهان نورد
فرهنگ واژه فارسی سره