جدول جو
جدول جو

معنی فشالج - جستجوی لغت در جدول جو

فشالج
(فَ لَ)
دهی است از دهستان قاقازان بخش ضیاآباد شهرستان قزوین، دارای 359 تن سکنه. آب آن از چشمه ها و محصول عمده اش غله، گاودانه، زردآلو، انگور، گردو و بادام است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فالج
تصویر فالج
فلج، عارضۀ توقف یا مختل شدن حرکت در اعضای بدن بر اثر بیماری عصبی یا عضلانی، مبتلا به این عارضه
فرهنگ فارسی عمید
(فِ)
دهی است از بخش مرکزی شهرستان فومن، دارای 55 تن سکنه. آب آن از استخر و محصول عمده اش برنج، چای، توتون و ابریشم است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
نصف قفیز بغدادی است. (منتهی الارب) (بحر الجواهر) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
نام مردی است، و آن فالج بن حلاوۀ اشجعی است. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
سست شدن نصف بدن و بیکار شدن عضوی از بدن را گویند، فروهشتگی در نیمه بدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فالج
تصویر فالج
((لِ))
فلج، بیماری ای که موجب سست شدن و از کار افتادن عضوی از بدن می شود
فرهنگ فارسی معین