جدول جو
جدول جو

معنی فشاش - جستجوی لغت در جدول جو

فشاش
(فَ شِ)
زن تباهکار نافرمان. (منتهی الارب) ، زنی که هنگام جماع بادی از وی خارج میگردد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
فشاش
(فَشْ شا)
مبالغت در فش. رجوع به فش شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خشاش
تصویر خشاش
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فراش
تصویر فراش
مستخدم اداراۀ دولتی، به ویژه مدارس، جاروکش حرم و صحن مقدس، مامور عدلیه، زندان و مانند آن، خدمتکار، خادم، آنکه فرش می گستراند، گسترندۀ فرش، بساط و مانند آن، برای مثال حشمت مبین و سلطنت گل که بسپرد / فراش باد هر ورقش را به زیر پی (حافظ - ۸۵۸) .
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فشافش
تصویر فشافش
آواز پرتاب شدن پیاپی تیر از کمان، برای مثال که ز فشافش تیر جان ستان / ابر آزاری خجل در امتحان (مولوی - لغت نامه - فشافش)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بشاش
تصویر بشاش
شادمان، شاد و خرم
خنده رو، گشاده رو، خندان، خوش رو، طلیق الوجه، بسّام، تازه رو، بسیم، فراخ رو، گشاده خد، روتازه، روباز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فراش
تصویر فراش
جامۀ خواب، بستر، رختخواب، کنایه از همسر، همخوابه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فشار
تصویر فشار
نیرویی که همراه با شدت بر کسی یا چیزی وارد شود، کنایه از رنج روحی یا جسمی، در علوم سیاسی اعمال خشونت در فعالیت های سیاسی مثلاً گروه فشار، کنایه از اصرار، پافشاری
فشار اسمزی: در علم فیزیک فشاری که بعضی مواد مانند قند، نمک، اوره با آن آب را از لای غشایی که آن ها را از آب جدا کرده به سوی خود می کشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فراش
تصویر فراش
پروانه، شاه پرک، حشره با بالهای رنگین، فراشه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فحاش
تصویر فحاش
بسیار بدخو و ناسزاگو، بددهن، فحش دهنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشاش
تصویر مشاش
ویژگی استخوان بدون مغز، استخوان نرم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رشاش
تصویر رشاش
رشّ ها، قطرات، جمع واژۀ رشّ
فرهنگ فارسی عمید
(اِثْ ثِ)
آروغ کردن. (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حشاش
تصویر حشاش
آنکه حشیش کشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فشافش
تصویر فشافش
آواز تیر که پیاپی اندازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هشاش
تصویر هشاش
خندان رو، نان نرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشاش
تصویر مشاش
زمین نرم، نفس، دم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قشاش
تصویر قشاش
افتاده تراشه رفتگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فیاش
تصویر فیاش
بوف نر، خرامنده: مرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فشار
تصویر فشار
فشردن، زور آوردن بر کسی، فشار آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فشارش
تصویر فشارش
فشار دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فشاع
تصویر فشاع
تاک کوهی از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
هزار گوشان از گیاهان گیاهی بی برگ که به درخت مجاور می پیچد، فاشرا
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از تیره برغست ها که علفی است و دارای برگهای ساده بیضوی نوک تیز می باشد که بیشتر در پای ساقه نزدیک ریشه جمع شده اند گلهایش دارای آرایش گرزن دو سویه است. رنگ گلها بیشتر آبی و گاهی نسبتا سفید است. این گیاه در مناطق معتدل آسیا و اروپا می روید و میوه آن کپسولی شکل است طقطق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فشان
تصویر فشان
ریزنده و ریزان، آتش فشان، جان فشان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رشاش
تصویر رشاش
هر چیزی که چکیده یا پاشیده شود از قبیل آب، اشک، خون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فشیش
تصویر فشیش
فش فش فش فش مار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراش
تصویر فراش
آنچه گسترده میشود و بر آن میخوابند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فحاش
تصویر فحاش
زشتگوی، مرد فحش گوی، آنکه دشنام بسیار گوید، بد زبان، دهن دریده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غشاش
تصویر غشاش
آغاز تاریکی، پسین تاریکی، ناگوار چون می بد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشاش
تصویر اشاش
شادی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بشاش
تصویر بشاش
مرد خنده رو، همیشه خندان، گشاده روی، خوش طبع، با روح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بشاش
تصویر بشاش
((بَ شّ))
گشاده روی، خوشروی، خوش منش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بشاش
تصویر بشاش
خندان، خوشرو، خنده رو
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فشار
تصویر فشار
اختناق
فرهنگ واژه فارسی سره