معنی فراش
- فراش
- مستخدم اداراۀ دولتی، به ویژه مدارس، جاروکش حرم و صحن مقدس، مامور عدلیه، زندان و مانند آن، خدمتکار، خادم، آنکه فرش می گستراند، گسترندۀ فرش، بساط و مانند آن،
برای مثال حشمت مبین و سلطنت گل که بسپرد / فراش باد هر ورقش را به زیر پی .(حافظ - ۸۵۸)
