جدول جو
جدول جو

معنی فسنجن - جستجوی لغت در جدول جو

فسنجن
فسنجان
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فسنجان
تصویر فسنجان
خورشی که از گوشت یا مرغ، مغز گردو، رب انار و گاهی شکر تهیه می شود
فرهنگ فارسی عمید
(فَ جَ)
خورشی است، خاصه گیلانیان نیکو پزند. (آنندراج). نوعی از خورش که فسنجان نیز گویند. (ناظم الاطباء). رجوع به فسنجان شود
لغت نامه دهخدا
(فِ سِ)
شهری از نواحی فارس. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(فِ سِ)
نوعی از خورش که از مغز گردو و ناردان و گوشت ترتیب دهند و فسوجن نیز گویند. (ناظم الاطباء). خورشی که از گوشت ماکیان، اردک، مرغابی یا گوسفند با مغز گردو و روغن و رب تهیه کنند و انواع دارد. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به فسوجن شود
لغت نامه دهخدا
(سَ جَ)
این کلمه در بیت ذیل از ناصرخسرو آمده است و می نماید که مرادف سوزن یاصورتی از آن یا محرف کلمه دیگری باشد:
خویشتن دار چو احوال همی بینی
خیره بی رشته و هنجار مکش سنجن.
ناصرخسرو (دیوان چ تهران ص 310)
لغت نامه دهخدا
خورشی که از گوشت ماکیان اردک مرغابی یا گوسفند با مغز گردو و روغن و رب تهیه کنند و آن انواع دارد
فرهنگ لغت هوشیار
((فِ س))
خورشی که از گوشت پرنده یا گوسفند با مغز گردو و روغن و رب انار تهیه کنند
فرهنگ فارسی معین