جدول جو
جدول جو

معنی فسخه - جستجوی لغت در جدول جو

فسخه
سست خرد، سست اندام
تصویری از فسخه
تصویر فسخه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نسخه
تصویر نسخه
روگرفت، نگارش، رونوشت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فرخه
تصویر فرخه
رقص
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فتخه
تصویر فتخه
گچه انگشتری بی نگین چون انگشتری پیوند زناشویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرسخه
تصویر فرسخه
فرو نشستن چون فرو نشستن یا بریدن تب، فراخاندن فراخ کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرخه
تصویر فرخه
جوجه ماده مونث فرخ و نیزه پهن
فرهنگ لغت هوشیار
تبهکار گنهکار ناراست کردار، مردی که با زن شوهر دار دوستی و هم صحبتی کند، جمع فساق فسقه فاسقین، جمع فاسق، جهمرزان ناراستکاران گمراهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فسحه
تصویر فسحه
فسحت در فارسی گشادگی دلبازی، گنجایش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نسخه
تصویر نسخه
کتاب منقول، آنچه از آن باز نویسند، رونویسی از کتابی، رونوشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نسخه
تصویر نسخه
((نُ خِ))
نوشته ای که از روی نوشته دیگر تهیه کنند، کاغذ حاوی دستورات پزشک، رونوشت، واحدی برای شمارش کتاب و رساله، جمع نسخ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فسقه
تصویر فسقه
فاسق ها، مردی که با زن شوهردار رابطه های جنسی دارد، کسانی که مرتکب فسق شود، فاجرها، گناهکارها، جمع واژۀ فاسق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نسخه
تصویر نسخه
صورتی از دارو که پزشک برای بیمار می نویسد تا از داروخانه بگیرد، نوشته ای که از روی نوشتۀ دیگر تهیه شود، نوشته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فخه
تصویر فخه
دام کوچک، زن چرک
فرهنگ لغت هوشیار
زایل گردانیدن دست کسی را از جائی، تباه گردیدن، برهم زدن معامله و پیمان، باطل کردن پیمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فسخ
تصویر فسخ
((فَ سْ))
باطل کردن، نقض کردن، جداجدا کردن، تباه گردانیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فسخ
تصویر فسخ
بر هم زدن معامله، باطل کردن پیمان یا بیع، باطل کردن، نقض کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منفسخه
تصویر منفسخه
مونث منفسخ
فرهنگ لغت هوشیار