معنی فرونشینی - جستجوی لغت در جدول جو
فرونشینی
انطفاء، نشست
ادامه...
انطفاء، نشست
فرهنگ واژه مترادف متضاد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر فرودینی
فرودینی
فروردینی،
برای مثال بپوشیده لباس فرودینی / بیفکنده لباس ماه آذر
(دقیقی - ۱۰۱)
ادامه...
فروردینی،
برای مِثال بپوشیده لباس فَروَدینی / بیفکنده لباس ماه آذر
(دقیقی - ۱۰۱)
فرهنگ فارسی عمید
مرزنشینی
(مَ نِ)
سکونت درمناطق مرزی. سکونت در اطراف و نواحی سرحدی مملکت
ادامه...
سکونت درمناطق مرزی. سکونت در اطراف و نواحی سرحدی مملکت
لغت نامه دهخدا
فرنشین
(فَ نِ)
نوعی از نشست. (آنندراج)
ادامه...
نوعی از نشست. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
فرودینی
منسوب به فروردین فروردینی: بپوشیده لباس فرودینی بیفگنده لباس ماه آذر. (دقیقی)
ادامه...
منسوب به فروردین فروردینی: بپوشیده لباس فرودینی بیفگنده لباس ماه آذر. (دقیقی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر فرنشین
فرنشین
رئیس، رییس
ادامه...
رئیس، رییس
فرهنگ واژه فارسی سره