جدول جو
جدول جو

معنی فرونتو - جستجوی لغت در جدول جو

فرونتو
(فْرُ /فُ رُ تُ)
نویسندۀ رومی که پس از سال 175 میلادی درگذشت. نامه هایی که درسدۀ نوزدهم میلادی از وی به دست آمده است حاوی نکات مهمی درباره رم قدیم و بخصوص روابط رم با پارتهاست. رجوع به ایران باستان تألیف پیرنیا ص 2180 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرونگر
تصویر فرونگر
آنکه به پایین نگاه کند، کنایه از تنگ چشم، دون همت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فروختن
تصویر فروختن
روشن کردن، روشن شدن، درخشان شدن، روشن کردن آتش یا چراغ و امثال آن، افروزان، افروزیدن، فروزیدن، افروزاندن، افروختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فروختن
تصویر فروختن
مقابل خریدن، واگذار کردن چیزی به کسی در ازای دریافت پول،
کنایه از نشان دادن حالتی به خصوص کبر و خودپسندی، برای مثال من از آن گذشتم ای یار که بشنوم نصیحت / برو ای فقیه و با ما مفروش پارسایی (سعدی۲ - ۶۰۹)
کنایه از از دست دادن صفات اخلاقی به شیوه ای ناروا در برابر چیزی بی ارزش مثلاً آبروی خود را فروخت،
کنایه از خیانت کردن مثلاً یاران هم بند خود را فروخت،
کنایه از معاوضه کردن، برای مثال دو گیتی به رستم نخواهم فروخت / کسی چشم دین را به سوزن ندوخت (فردوسی - ۵/۳۳۸)
چیزی را در معرض فروش گذاشتن، نشان دادن، عرضه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فروتنی
تصویر فروتنی
افتادگی، تواضع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فروخته
تصویر فروخته
به فروش رسیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برونشو
تصویر برونشو
راه بیرون شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برونسو
تصویر برونسو
جانب بیرون، سمت خارج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درونسو
تصویر درونسو
سوی درون، جانب، داخلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراشتو
تصویر فراشتو
پرستو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراستو
تصویر فراستو
پرستو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرونگر
تصویر فرونگر
آنکه به پایین نگاه کند مقابل زبرنگر، دون همت
فرهنگ لغت هوشیار
چوبی که در پس در اندازند تا گشوده نشود، سکان کشتی، بادبان کشتی، واحد برای شمارش کشتی و هواپیما: دو فروند کشتی سه فروند هواپیما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرونت
تصویر فرونت
رخسار، جبهه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فروختن
تصویر فروختن
((فُ تَ))
دادن کالا به کسی در مقابل دریافت پول، وانمود کردن، به رخ کشیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فراستو
تصویر فراستو
((فَ))
پرستو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فروختن
تصویر فروختن
روشن کردن، روشن شدن، تند شدن آتش، خشمگین شدن، افروختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرونده
تصویر فرونده
((فَ. وَ دِ))
فروند، چوبی که در پس می انداختند تا در باز نشود، سکان کشتی، بادبان کشتی، واحد شمارش کشتی و هواپیما
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرونگر
تصویر فرونگر
((~. نِ گَ))
کسی که به پایین نگاه کند، تنگ چشم، دون همت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فروخته
تصویر فروخته
((فُ خْ تِ))
روشن شده، شعله ور شده، خشمگین، افروخته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فروتنی
تصویر فروتنی
تواضع، خشیت، اکناع، خضوع
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فروختن
تصویر فروختن
Sell
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از فروتنی
تصویر فروتنی
Condescendence, Condescension, Humbleness, Humility, Unpretentiousness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از فروختن
تصویر فروختن
sprzedawać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از فروختن
تصویر فروختن
vender
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از فروتنی
تصویر فروتنی
презирство , смиренність , скромність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از فروختن
تصویر فروختن
продавати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از فروتنی
تصویر فروتنی
pogarda, pokora, skromność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از فروختن
تصویر فروختن
продавать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از فروتنی
تصویر فروتنی
Herablassung, Demut, Bescheidenheit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از فروختن
تصویر فروختن
verkaufen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از فروتنی
تصویر فروتنی
снисхождение , смирение , непритязательность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از فروتنی
تصویر فروتنی
condescendência, humildade, simplicidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از فروختن
تصویر فروختن
vender
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از فروتنی
تصویر فروتنی
condescendencia, humildad, sencillez
دیکشنری فارسی به اسپانیایی