جدول جو
جدول جو

معنی فرولنگیدن - جستجوی لغت در جدول جو

فرولنگیدن(دِ تَ)
لنگیدن:
بمسجد خواند ار مؤذن چو کرکس زآن فرولنگی
دوی چون گرگ پویان گر به گرگان خواندت سلطان.
ناصرخسرو.
رجوع به لنگیدن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دِ بِ هََ زَ دَ)
لغزیدن به زیر و به نشیب. (یادداشت بخط مؤلف). رجوع به لغزیدن شود
لغت نامه دهخدا
(دَ غَ تَ)
به پایین نگاه کردن: آنجا برفت و فرودنگرید. (مجمل التواریخ و القصص)
لغت نامه دهخدا
تصویری از فرو نگریدن
تصویر فرو نگریدن
بپایین نگاه کردن، همت دون داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرو نگریدن
تصویر فرو نگریدن
((~. نِ گَ دَ))
به پایین نگاه کردن، تنگ چشم بودن، فرو نگریستن
فرهنگ فارسی معین