جدول جو
جدول جو

معنی فرو نگریدن

فرو نگریدن((~. نِ گَ دَ))
به پایین نگاه کردن، تنگ چشم بودن، فرو نگریستن
تصویری از فرو نگریدن
تصویر فرو نگریدن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با فرو نگریدن

فرودنگریدن

فرودنگریدن
به پایین نگاه کردن: آنجا برفت و فرودنگرید. (مجمل التواریخ و القصص)
لغت نامه دهخدا

فرو نگریستن

فرو نگریستن
به پایین نگاه کردن، نگریستن
کنایه از مطالعه کردن، بررسی کردن
فرو نگریستن
فرهنگ فارسی عمید

فرو واریدن

فرو واریدن
به دهان فرو بردن السرط فرو واریدن ای لقمه به دهان فرو بردن
فرو واریدن
فرهنگ لغت هوشیار

فرو نگریستن

فرو نگریستن
بپایین نگاه کردن، همت دون داشتن، بپایین نگاه کردن، همت دون داشتن
فرو نگریستن
فرهنگ لغت هوشیار

فرو باریدن

فرو باریدن
ریختن: باران گلوله بر سر ایشان فرو بارید. یا فرو باریدن گوهر (گهر)، گوهر نثار کردن، خون گریستن
فرهنگ لغت هوشیار

فرو نگریستن

فرو نگریستن
به پایین نگاه کردن، تنگ چشم بودن، فرو نگریدن
فرو نگریستن
فرهنگ فارسی معین