جدول جو
جدول جو

معنی فروسو - جستجوی لغت در جدول جو

فروسو
(فُ)
مقابل برسو. بسوی پایین. پایین. فروزیر:
از فروسو گنج و از برسو بهشت
سوزنی سیمین میان هر دو حد.
بوشعیب هروی.
آماس بیشتر در فروسو باشد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی).
ترکیب ها:
- فروسو کشیدن. فروسویین. رجوع به مدخل ها فروسو کشیدن و فروسویین شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فروس
تصویر فروس
فرس ها، اسب ها، جمع واژۀ فرس
فرهنگ فارسی عمید
(تْ سُ)
آرماند. طبیب فرانسوی که بسال 1801 میلادی در درتور بدنیا آمد و در سال 1867 میلادی درگذشت وی کتاب در تراپوتیک تدوین کرد که مدتهای درازی از کتابهای کلاسی دانشکده های پزشکی بود
لغت نامه دهخدا
ماذریون. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به ماذریون و مازریون شود
لغت نامه دهخدا
(فُ)
جمع واژۀ فرس. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). اسبان. رجوع به فرس شود
حلزون. (دزی ج 2 ص 263)
لغت نامه دهخدا
(فَ)
شیر بیشه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(سُ)
ژان باتیست... شاعر فرانسوی که در 1617م. در پاریس متولد شد و در 1741 در بروکسل درگذشت غزلیات و هجویات او در ادبیات فرانسه مشهور است رجوع به لاروس شود
پیر... نویسنده فرانسوی. در حدود 1725 میلادی در تولوز متولد شد و در 1785 در بویون وفات یافت. رجوع به لاروس شود
لغت نامه دهخدا
(فُ)
مقابل برسویین. پایینی: گاه باشد که توته بر پلک برسویین بدرآید و گاه باشد که بر پلک فروسویین. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا
(دَ کَ دَ)
ساییدن. تراش دادن، ساییده شدن. سودن. رجوع به سودن شود
لغت نامه دهخدا
(دَفَ / فِ کَ دَ)
بپایین کشیدن. پایین آوردن: نخست به علاجها که یاد کرده آمده است مشغول باشند از رگزدن و ماده از بالا فروسو کشیدن. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). رجوع به فروسو شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از فروسه
تصویر فروسه
از ریشه پارسی اسپ سواری، اسپ شناسی، سوار کاری سوار خوبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فروس
تصویر فروس
جمع فرس، از ریشه پارسی اسپان شیر از جانوران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراسو
تصویر فراسو
فضا، ماورا
فرهنگ واژه فارسی سره