فروردگان، جشنی که در قدیم ایرانیان در پنج روز آخر سال یا پنج روز اول سال برپا می کردند، جشنی که روز نوزدهم فروردین یا فروردین روز می گرفته اند فروردجان، پوردگان، فوردگان، فوردیان، پروردگان
فَروَردَگان، جشنی که در قدیم ایرانیان در پنج روز آخر سال یا پنج روز اول سال برپا می کردند، جشنی که روز نوزدهم فروردین یا فروردین روز می گرفته اند فَروَردَجان، پَوَردَگان، فوردَگان، فوردیان، پَروَردَگان
به معنی فروردگان است که پنج روز آخر سال فارسیان باشد و آن را خمسۀ مسترقه میگویند. (برهان). جشن فروردیان جشن فرودها. (فروهران) است که هنگام فرودآمدن فروهران بزمین محسوب میشود و آن ده روز است از اشتادروز تا انیران روز از اسفندماه و پنج روز گاتها (خرده اوستا تألیف پورداود صص 218-219). رجوع به فروردگان شود
به معنی فروردگان است که پنج روز آخر سال فارسیان باشد و آن را خمسۀ مسترقه میگویند. (برهان). جشن فروردیان جشن فرودها. (فروهران) است که هنگام فرودآمدن فروهران بزمین محسوب میشود و آن ده روز است از اشتادروز تا انیران روز از اسفندماه و پنج روز گاتها (خرده اوستا تألیف پورداود صص 218-219). رجوع به فروردگان شود
جشن فروردها است که بهنگام فرود آمدن فروهران بزمین محسوب می شود و آن روز ده روز است از اشتاد روز تا انیران روز از اسفند ماه و پنج روز گاتها. توضیح در فرهنگها فروردیان مرادف فروردگان آمده
جشن فروردها است که بهنگام فرود آمدن فروهران بزمین محسوب می شود و آن روز ده روز است از اشتاد روز تا انیران روز از اسفند ماه و پنج روز گاتها. توضیح در فرهنگها فروردیان مرادف فروردگان آمده
فروردگان، جشنی که در قدیم ایرانیان در پنج روز آخر سال یا پنج روز اول سال برپا می کردند، جشنی که روز نوزدهم فروردین یا فروردین روز می گرفته اند فروردجان، پوردگان، فوردیان، پروردگان، فروردیان
فَروَردَگان، جشنی که در قدیم ایرانیان در پنج روز آخر سال یا پنج روز اول سال برپا می کردند، جشنی که روز نوزدهم فروردین یا فروردین روز می گرفته اند فَروَردَجان، پَوَردَگان، فوردیان، پَروَردَگان، فَروَردَیان
ده روز آخر سال که از روز اشتاد در ماه اسفند شروع و به روز وهشتواش (آخرین روز پنجه) پایان می یابد و زردشتیان در این روز مراسمی به یادبود ارواح درگذشتگان برگزار می کنند
ده روز آخر سال که از روز اشتاد در ماه اسفند شروع و به روز وهشتواش (آخرین روز پنجه) پایان می یابد و زردشتیان در این روز مراسمی به یادبود ارواح درگذشتگان برگزار می کنند
فروردگان، جشنی که در قدیم ایرانیان در پنج روز آخر سال یا پنج روز اول سال برپا می کردند، جشنی که روز نوزدهم فروردین یا فروردین روز می گرفته اند فروردجان، پوردگان، فوردگان، فوردیان، فروردیان
فَروَردَگان، جشنی که در قدیم ایرانیان در پنج روز آخر سال یا پنج روز اول سال برپا می کردند، جشنی که روز نوزدهم فروردین یا فروردین روز می گرفته اند فَروَردَجان، پَوَردَگان، فوردَگان، فوردیان، فَروَردَیان
فروردگان، جشنی که در قدیم ایرانیان در پنج روز آخر سال یا پنج روز اول سال برپا می کردند، جشنی که روز نوزدهم فروردین یا فروردین روز می گرفته اند فروردجان، پوردگان، فوردگان، پروردگان، فروردیان
فَروَردَگان، جشنی که در قدیم ایرانیان در پنج روز آخر سال یا پنج روز اول سال برپا می کردند، جشنی که روز نوزدهم فروردین یا فروردین روز می گرفته اند فَروَردَجان، پَوَردَگان، فوردَگان، پَروَردَگان، فَروَردَیان
جشنی که در قدیم ایرانیان در پنج روز آخر سال یا پنج روز اول سال برپا می کردند، جشنی که روز نوزدهم فروردین یا فروردین روز می گرفته اند فروردجان، پوردگان، فوردگان، فوردیان، پروردگان، فروردیان، برای مثال نه نوری ببیند و نه مهرگان / نه جشن و نه رامش نه فروردگان (زراتشت بهرام - مجمع الفرس - فروردگان)
جشنی که در قدیم ایرانیان در پنج روز آخر سال یا پنج روز اول سال برپا می کردند، جشنی که روز نوزدهم فروردین یا فروردین روز می گرفته اند فَروَردَجان، پَوَردَگان، فوردَگان، فوردیان، پَروَردَگان، فَروَردَیان، برای مِثال نه نوری ببیند و نه مهرگان / نه جشن و نه رامش نه فروردگان (زراتشت بهرام - مجمع الفرس - فروردگان)
فروردگان، جشنی که در قدیم ایرانیان در پنج روز آخر سال یا پنج روز اول سال برپا می کردند، جشنی که روز نوزدهم فروردین یا فروردین روز می گرفته اند پوردگان، فوردگان، فوردیان، پروردگان، فروردیان، برای مثال کرد شاها مهرگان از دست گشت روزگار / باغ را کوته دو دست از دامن فروردجان (ضمیری - لغتنامه - فروردگان)
فَروَردَگان، جشنی که در قدیم ایرانیان در پنج روز آخر سال یا پنج روز اول سال برپا می کردند، جشنی که روز نوزدهم فروردین یا فروردین روز می گرفته اند پَوَردَگان، فوردَگان، فوردیان، پَروَردَگان، فَروَردَیان، برای مِثال کرد شاها مهرگان از دست گشت روزگار / باغ را کوته دو دست از دامن فروردجان (ضمیری - لغتنامه - فروردگان)
فروردین بود. (فرهنگ اسدی). معرب فروردگان است که خمسۀ مسترقه باشد. (برهان ذیل فروردگان) : کرد شاها مهرگان از دست گشت روزگار باغ را کوته دو دست از دامن فروردگان. ضمیری. رجوع به فروردگان و فروردیان شود
فروردین بود. (فرهنگ اسدی). معرب فروردگان است که خمسۀ مسترقه باشد. (برهان ذیل فروردگان) : کرد شاها مهرگان از دست گشت روزگار باغ را کوته دو دست از دامن فروردگان. ضمیری. رجوع به فروردگان و فروردیان شود
مرکّب از: فرورد + گان پسوند نسبت، در پهلوی فرورتیکان. فروردگان به دو جشن اطلاق شده است: یکی جشنی است که در پنج روز آخرسال (یا ده روز با احتساب پنج روز اضافی) به یاد فروردها یا فروهران، درگذشتگان برپا میکردند و آن را به همین مناسبت فروردگان یا فروردیان میگفتند و پارسیان هند مقتاد گویند. آخرین بار هنگام جشن مزبور را در پایان اسفندارمذماه قرار دادند. بیرونی در آثار الباقیه ص 238 گوید: مردم خوارزم ’در پنج روز آخر اسبندارمجی (اسپندارمذ) و پنج روز لاحق که از پی آنها آیند مانند مردم فارس در ایام فروردجان عمل کنند از نهادن غذاها در دخمه ها برای روانهای اموات’. و فروردگان حقیقی همین است. دوم، روز فروردین از ماه فروردین (نوزدهم این ماه) که طبق قاعده کلیه (تطبیق نام روز با نام ماه) جشنی میگرفتند. بیرونی در آثار الباقیه ص 219 گوید: ’روز نوزدهم (از ماه فروردین) و آن فروردین روز است و موسوم است به فرودگان بمناسبت موافقت اسم آن و اسم ماهی که روز مزبور در آن واقع شده و این برای ایرانیان در هر ماهی صورت پذیرد. در این جشن پارسیان در دخمه ها چوب صندل بخور میدهند و موبدان با نذور میوه و گل مراسم آفرینگان بجای می آورند. این جشن شبیه عید توسن نزد عیسویان کاتولیک است که در اول ماه نوامبر عید اموات شمرده می شود. (از حاشیۀ برهان چ معین از خرده اوستا تألیف پورداود صص 209-210)، خمسۀ مسترقه را گویند، یعنی پنج روز آخر سال و این پنج روز را فارسیان بغایت معتبر دارند و جامه های نفیس پوشند و جشن سازند و عطریات بسیار بکار برند و تنعمات کنند و میوه های لطیف خورند و به آتش خانه ها روندو گاهنبار همسپیتمیدیم را به عمل آورند، یعنی دعاها و بخوراتی که در روز اول خمسۀ مسترقه باید خواند و باید کرد در این پنج روزبکنند و خوانند و معرب آن فروردجان است. (برهان)
مُرَکَّب اَز: فرورد + گان پسوند نسبت، در پهلوی فرورتیکان. فروردگان به دو جشن اطلاق شده است: یکی جشنی است که در پنج روز آخرسال (یا ده روز با احتساب پنج روز اضافی) به یاد فروردها یا فروهران، درگذشتگان برپا میکردند و آن را به همین مناسبت فروردگان یا فروردیان میگفتند و پارسیان هند مقتاد گویند. آخرین بار هنگام جشن مزبور را در پایان اسفندارمذماه قرار دادند. بیرونی در آثار الباقیه ص 238 گوید: مردم خوارزم ’در پنج روز آخر اسبندارمجی (اسپندارمذ) و پنج روز لاحق که از پی آنها آیند مانند مردم فارس در ایام فروردجان عمل کنند از نهادن غذاها در دخمه ها برای روانهای اموات’. و فروردگان حقیقی همین است. دوم، روز فروردین از ماه فروردین (نوزدهم این ماه) که طبق قاعده کلیه (تطبیق نام روز با نام ماه) جشنی میگرفتند. بیرونی در آثار الباقیه ص 219 گوید: ’روز نوزدهم (از ماه فروردین) و آن فروردین روز است و موسوم است به فرودگان بمناسبت موافقت اسم آن و اسم ماهی که روز مزبور در آن واقع شده و این برای ایرانیان در هر ماهی صورت پذیرد. در این جشن پارسیان در دخمه ها چوب صندل بخور میدهند و موبدان با نذور میوه و گل مراسم آفرینگان بجای می آورند. این جشن شبیه عید توسن نزد عیسویان کاتولیک است که در اول ماه نوامبر عید اموات شمرده می شود. (از حاشیۀ برهان چ معین از خرده اوستا تألیف پورداود صص 209-210)، خمسۀ مسترقه را گویند، یعنی پنج روز آخر سال و این پنج روز را فارسیان بغایت معتبر دارند و جامه های نفیس پوشند و جشن سازند و عطریات بسیار بکار برند و تنعمات کنند و میوه های لطیف خورند و به آتش خانه ها روندو گاهنبار همسپیتمیدیم را به عمل آورند، یعنی دعاها و بخوراتی که در روز اول خمسۀ مسترقه باید خواند و باید کرد در این پنج روزبکنند و خوانند و معرب آن فروردجان است. (برهان)
راوندیان. دراصل روندیان و معروف راوندیان است. (مجمل التواریخ و القصص ذیل 329) : به کوفه اندر جماعتی بودند که ایشان را روندیان خواندندی و به ربوبیت منصور همی گفتندو اصل ایشان از عبدالله رونده برخاست و تناسخ داشتند. (مجمل التواریخ و القصص). و رجوع به راوندیه شود
راوندیان. دراصل روندیان و معروف راوندیان است. (مجمل التواریخ و القصص ذیل 329) : به کوفه اندر جماعتی بودند که ایشان را روندیان خواندندی و به ربوبیت منصور همی گفتندو اصل ایشان از عبدالله رونده برخاست و تناسخ داشتند. (مجمل التواریخ و القصص). و رجوع به راوندیه شود
سلسله ای از امرای محلی آذربایجان بودند. این خاندان که اصلاً از مهاجران عرب بوده اند نسب خود را به روادبن مثنی الازدی میرساندند که در عهد خلافت ابوجعفر منصور عباسی از جانب والی آذربایجان حکومت تبریز و نواحی آن را یافته بود و فرزندانش از اواسط قرن سوم قدرتی حاصل کردند و یکی از افراد آن خاندان بنام ابوالهیجا تمام آذربایجان را از وجود دشمنان خود صافی کرد و پسرش مملان با ارمنیان و گرجیان جنگهایی کرد و فتوحاتی حاصل نمود. پسر مملان یعنی ابومنصور وهسودان از حدود سال 410 هجری قمری ببعد پادشاه آذربایجان بود و اوست که قطران شاعر مشهور را در دربار خود داشت. این وهسودان در حملۀ طغرل بر آذربایجان از میان رفت و دیگر خبری از او در دست نیست، لیکن پسرانش ابونصر مملان و ابوالهیجا منوچهر و ابوالقاسم عبدالله بعد از او مشهورند و ابونصر مملان بن وهسودان بفرمان طغرل در سال 450 به جای پدر بر تخت امارت آذربایجان نشست. قطران شاعر این هر سه پسر را مدح گفته است. (از تاریخ ادبیات صفا ج 2 ص 44). و رجوع به شهریاران گمنام تألیف احمد کسروی چ 2 از ص 148 ببعد شود
سلسله ای از امرای محلی آذربایجان بودند. این خاندان که اصلاً از مهاجران عرب بوده اند نسب خود را به روادبن مثنی الازدی میرساندند که در عهد خلافت ابوجعفر منصور عباسی از جانب والی آذربایجان حکومت تبریز و نواحی آن را یافته بود و فرزندانش از اواسط قرن سوم قدرتی حاصل کردند و یکی از افراد آن خاندان بنام ابوالهیجا تمام آذربایجان را از وجود دشمنان خود صافی کرد و پسرش مملان با ارمنیان و گرجیان جنگهایی کرد و فتوحاتی حاصل نمود. پسر مملان یعنی ابومنصور وهسودان از حدود سال 410 هجری قمری ببعد پادشاه آذربایجان بود و اوست که قطران شاعر مشهور را در دربار خود داشت. این وهسودان در حملۀ طغرل بر آذربایجان از میان رفت و دیگر خبری از او در دست نیست، لیکن پسرانش ابونصر مملان و ابوالهیجا منوچهر و ابوالقاسم عبدالله بعد از او مشهورند و ابونصر مملان بن وهسودان بفرمان طغرل در سال 450 به جای پدر بر تخت امارت آذربایجان نشست. قطران شاعر این هر سه پسر را مدح گفته است. (از تاریخ ادبیات صفا ج 2 ص 44). و رجوع به شهریاران گمنام تألیف احمد کسروی چ 2 از ص 148 ببعد شود
باید دانست که فارسیان خمسۀ مسترقه را بر پنج روز آخر آبانماه افزایند تا مجموع ده روز شود و آن را بدین نام خوانند و در آن ایام جشنهای عظیم نمایندو شادی کنند، و آن را جشن پوردگان هم میگویند و معرب آن فوردجان است. (برهان). رجوع به فروردگان شود
باید دانست که فارسیان خمسۀ مسترقه را بر پنج روز آخر آبانماه افزایند تا مجموع ده روز شود و آن را بدین نام خوانند و در آن ایام جشنهای عظیم نمایندو شادی کنند، و آن را جشن پوردگان هم میگویند و معرب آن فوردجان است. (برهان). رجوع به فروردگان شود
نام حکومت و دولتی است که بنیادگذار آن قاوردبن چغری بیک برادر الب ارسلان است. و پس از او حکومت به فرزندان وی رسید. این دولت یکصد و پنجاه سال ادامه یافت. (433- 583 هجری قمری). و بدست ملک دینار منقرض گردید. (حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 537)
نام حکومت و دولتی است که بنیادگذار آن قاوردبن چغری بیک برادر الب ارسلان است. و پس از او حکومت به فرزندان وی رسید. این دولت یکصد و پنجاه سال ادامه یافت. (433- 583 هجری قمری). و بدست ملک دینار منقرض گردید. (حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 537)
خراب شدن. واریز کردن چاه و جز آن. (یادداشت بخط مؤلف) : تهور، فرودریدن بنا. انقیاض، فرودریدن دیوار. (منتهی الارب) ، شکاف برداشتن. (یادداشت بخط مؤلف) : چون دسته شد خمیده و گنبد فرودرید کم شد مزه، بزه نتوان کرد زین فزون. سوزنی. ، شکافتن. پاره کردن: زن خود را به قتل آورد، پس شکم خود را فرودرید. (ترجمه تاریخ یمینی)
خراب شدن. واریز کردن چاه و جز آن. (یادداشت بخط مؤلف) : تهور، فرودریدن بنا. انقیاض، فرودریدن دیوار. (منتهی الارب) ، شکاف برداشتن. (یادداشت بخط مؤلف) : چون دسته شد خمیده و گنبد فرودرید کم شد مزه، بزه نتوان کرد زین فزون. سوزنی. ، شکافتن. پاره کردن: زن خود را به قتل آورد، پس شکم خود را فرودرید. (ترجمه تاریخ یمینی)