- فروتن
افتاده، متواضع، خاکی، بی تکبر
معنی فروتن - جستجوی لغت در جدول جو
- فروتن (فُ تَ)
مرکّب از: فرو + تن، (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)، تواضعکننده و متواضع. (برهان)، خاضع. خاشع. نرم گردن. (یادداشت بخط مؤلف) :
فروتن بود شه که دانا بود
به دانش بزرگ وتوانا بود.
فردوسی.
فروتن بود هرکه دارد خرد
سپهرش همی در خرد پرورد.
فردوسی.
خورشید سرفکنده و مه خویشتن شناس
مریخ سرفکنده و کیوان فروتن است.
انوری.
- فروتن شدن، تواضع نمودن:
به آموختن چون فروتن شوی
سخن را ز دانندگان بشنوی.
فردوسی
فروتن بود شه که دانا بود
به دانش بزرگ وتوانا بود.
فردوسی.
فروتن بود هرکه دارد خرد
سپهرش همی در خرد پرورد.
فردوسی.
خورشید سرفکنده و مه خویشتن شناس
مریخ سرفکنده و کیوان فروتن است.
انوری.
- فروتن شدن، تواضع نمودن:
به آموختن چون فروتن شوی
سخن را ز دانندگان بشنوی.
فردوسی
- فروتن
تواضع کننده، خاضع، خاشع، نرم گردن
- فروتن ((فُ تَ))
متواضع، افتاده
- فروتن
متواضع
- فروتن
افتاده، خاشع، خاضع، خاکسار، شکسته نفس، متواضع، محجوب
متضاد: خودخواه، خویشتن بین، متکبر
متضاد: خودخواه، خویشتن بین، متکبر
- فروتن
متواضعٌ
- فروتن
Indulgent, Meek
- فروتن
indulgent, humble
- فروتن
mwenye huruma, mnyenyekevu
- فروتن
فروتن، فروتنی
- فروتن
مہربان , فروتن
- فروتن
উদার , নম্র
- فروتن
ใจกว้าง , อ่อนน้อม
- فروتن
סבלני , צנוע
- فروتن
hoşgörülü, alçakgönüllü
- فروتن
寛大な , 穏やかな
- فروتن
宽容的 , 温顺的
- فروتن
관대한 , 온화한
- فروتن
penyayang, rendah hati
- فروتن
दयालु , विनम्र
- فروتن
vergevend, nederig
- فروتن
indulgente, umile
- فروتن
indulgente, humilde
- فروتن
поблажливий , покірний
- فروتن
pobłażliwy, pokorny
- فروتن
nachsichtig, sanftmütig
- فروتن
снисходительный , кроткий
- فروتن
indulgente, humilde
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Condescendence, Condescension, Humbleness, Humility, Unpretentiousness
