- فرمودن
- دستور دادن، امر کردن،
معادلی احترام آمیز برای «گفتن» و «بیان کردن» مثلاً جناب عالی فرمودید فردا تشریف نمی آورید،
برای دعوت کسی به انجام کاری گفته می شود مثلاً بفرمایید میوه میل کنید،
کردن، نمودن، دادن در ترکیب با فعل دیگر مثلاً امر فرمود، میل فرمود،
هنگامی گفته می شود که با احترام کسی را دعوت به کاری کنند مثلاً بفرمایید از دهان می افتد،
واژۀ مؤدبانه برای انجام دادن کار یا رفتاری مثلاً ایشان ملاحظه فرمودند
معنی فرمودن - جستجوی لغت در جدول جو
- فرمودن
- حکم کردن و امر نمودن و فرمان دادن
- فرمودن ((فَ دَ))
- امر کردن، دستور دادن، گفتن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آنچه لایق دستور دادن است، آنچه شایسته گفتن است
اثبات کردن
گفته شده، حکم، دستور، امر
ساییده شدن، به تدریج از میان بردن، ضعیف و ناتوان کردن، برای مثال نه گشت زمانه بفرسایدش / نه آن رنج و تیمار بگزایدش (فردوسی - ۱/۸) ،
مقابل افزودن، کم شدن،برای مثال فزودگان را فرسوده گیر پاک همه / خدای عزّوجل نه فزود و نه فرسود (ناصرخسرو - ۳۱)
مقابل افزودن، کم شدن،
فرمودن، دستور دادن، امر کردن، معادلی احترام آمیز برای «گفتن» و «بیان کردن» مثلاً جناب عالی فرمودید فردا تشریف نمی آورید، برای دعوت کسی به انجام کاری گفته می شود مثلاً بفرمایید میوه میل کنید، کردن، نمودن، دادن در ترکیب با فعل دیگر مثلاً امر فرمود، میل فرمود، هنگامی گفته می شود که با احترام کسی را دعوت به کاری کنند مثلاً بفرمایید از دهان می افتد، واژۀ مؤدبانه برای انجام دادن کار یا رفتاری مثلاً ایشان ملاحظه فرمودند
امر شده حکم شده فرمان داده شده، گفته شده. یا به فرموده. بدستور بفرمان حسب الامر
فرساینده فرسوده فرسایش) ساییدن مالیدن، کهنه کردن، پوسیده کردن، زدودن، محو کردن نابود کردن، کاستن کم کردن، لگد زدن، آزار رسانیدن اذیت کردن، ساییده شدن 10 کهنه شدن، پوسیده شدن، عاجز شدن مانده گشتن
Fermented
fermentado
ферментированный
fermentiert
fermentowany
ферментований
fermentado
fermenté
fermentato
gefermenteerd
किण्वित
difermentasi
مخمّرٌ
מותסס
fermente
iliyooza
খামিরযুক্ত
خمیر شدہ
دانستن