جدول جو
جدول جو

معنی فرمشی - جستجوی لغت در جدول جو

فرمشی
فراموشی، برای مثال مبادا به هشیاری و بیهشی / کسی را ز فرمان او فرمشی (نظامی۵ - ۸۳۱)
تصویری از فرمشی
تصویر فرمشی
فرهنگ فارسی عمید
فرمشی
(فَ مُ)
مخفف فراموشی. ازیادبردگی. ازیادرفتگی:
مبادا به هشیاری و بیهشی
کسی را ز فرمان او فرمشی.
نظامی.
ز گفتار بد به بود فرمشی
پشیمان نگردد کس از خامشی.
نظامی
لغت نامه دهخدا
فرمشی
از یاد رفتگی نسیان مقابل یاد ذکر یا بباد فراموشی دادن 0 کاملا از یاد بردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرمش
تصویر فرمش
فراموش، آنچه از خاطر شخص محو شده، از یاد رفته، دچار فراموشی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فراشی
تصویر فراشی
شغل و عمل فرّاش
فرهنگ فارسی عمید
(دِ رَ)
منسوب به درمشان. (یادداشت مرحوم دهخدا از حدود العالم). رجوع به درمشان شود
لغت نامه دهخدا
(فَرْ را)
منسوب به فراش: جارو فراشی
لغت نامه دهخدا
(فَ)
مخفف فراموشی. ازیادبردگی و ازیادرفتگی:
هر یادکه بود رفت بر باد
جز فرموشی نماند در یاد.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(فَ)
فرما. (ناظم الاطباء). فرماینده. غالباً به صورت مزید مؤخر آید و اگر به تنهایی آید فعل امر است از فرمودن. رجوع به فرما شود
لغت نامه دهخدا
(فُ)
قابل فروش. فروختنی. درخور فروش. مال فروش. برای فروش. (از یادداشتهای مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(فَرْ را)
کار فرّاش. رجوع به فراش شود
لغت نامه دهخدا
(فَ رَ)
محمد بن حامد بن احمد فقیه، مکنی به ابی بکر. از ابورجاء محمد بن حمدویه و گروهی دیگر حدیث شنید و ابوعبدالله محمد بن احمد از او روایت کند. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(فِ)
منسوب به بنی فراشه که نام اجدادی است. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(فَ مُ)
فراموشی. از یاد بردن:
با آن غم و رنج بی کناره
داروی فرامشی است چاره.
نظامی.
و رجوع به فرامشتی و فراموشی شود
لغت نامه دهخدا
(فَ رَ)
منسوب به فرخشان که از قراء بخاراست. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(فَ)
منسوب به فریش که بطنی است از تیم الرباب. (سمعانی)
منسوب به فریش که بلدی است در اندلس. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(فِ مِ)
به لهجۀ آمل و نور و کجور، نام جنس مادۀ درختی است که در سواحل بحر خزر میروید و رشدآن در زمین های شنی بیشتر است. درخت خرما که در تهران فراوان است پیوندی است از همان درخت با یک درخت ژاپونی. (از جنگل شناسی تألیف کریم ساعی ج 1 ص 192)
لغت نامه دهخدا
از یاد رفتن از خاطر محو شدن، از یاد رفته از خاطر محو شده: مبادت فراموش گفتار من
فرهنگ لغت هوشیار
از یاد رفتگی نسیان مقابل یاد ذکر یا بباد فراموشی دادن 0 کاملا از یاد بردن
فرهنگ لغت هوشیار
از یاد رفتگی نسیان مقابل یاد ذکر یا بباد فراموشی دادن 0 کاملا از یاد بردن
فرهنگ لغت هوشیار
فراشی نمودن، دلیل است بر زن دلاله که از بهر مردم خواهد. اگر دید که فراشی می کرد، دلیل است از بهر خود یا از بهر دیگران زن خواهد - محمد بن سیرین
فرهنگ جامع تعبیر خواب
تصویری از فرمی
تصویر فرمی
Curly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از فرمی
تصویر فرمی
bouclé
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از فرمی
تصویر فرمی
곱슬한
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از فرمی
تصویر فرمی
keriting
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از فرمی
تصویر فرمی
घुंघराला
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از فرمی
تصویر فرمی
gekruld
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از فرمی
تصویر فرمی
riccio
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از فرمی
تصویر فرمی
кучерявий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از فرمی
تصویر فرمی
rizado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از فرمی
تصویر فرمی
kręcony
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از فرمی
تصویر فرمی
lockig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از فرمی
تصویر فرمی
кудрявый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از فرمی
تصویر فرمی
encaracolado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از فرمی
تصویر فرمی
מתולתל
دیکشنری فارسی به عبری