- فرمانبری
- تبعیت
معنی فرمانبری - جستجوی لغت در جدول جو
- فرمانبری
- اطاعت فرمانبرداری
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فرمان برداری، اطاعت، فرمان بردن
فرمانبردار، مطیع
شغل و عمل فرمانده، حکومت
فرمان بردار، آنکه فرمان کسی را می پذیرد یا اجرا می کند
فرمان پذیر، فرمان شنو، فرمان نیوش، سر به راه، سر بر خط، سر سپرده، نرم گردن، طاعت پیشه، طاعت ور، مطیع، طایع، مطاوع، مطواع، عبید، منقاد
فرمان پذیر، فرمان شنو، فرمان نیوش، سر به راه، سر بر خط، سر سپرده، نرم گردن، طاعت پیشه، طاعت ور، مطیع، طایع، مطاوع، مطواع، عبید، منقاد
شغل و عمل فرماندار، محل کار فرماندار و کارمندان زیردست او
عمل و شغل فرمانده حکومت امارت امیری، ریاست واحدی از سربازان
شغل فرماندار، اداره ای که فرماندار با ماموران زیر دست خود در آن امور شهرستان رااداره کند. یا فرمانداری نظامی. حکومت نظامی که در مواقع ضرورت در شهر (یا شهرستان) بر قرار شود، محل فرماندار نظامی
مطیع شدن، اطاعت فرمان کردن
Captainship, Commandership
capitânia, comando
капитанство , командование
Kapitänschaft, Kommando
kapitaństwo, dowodzenie
капітанство , командування
capitanía, mando
capitainerie, commandement
capitano, comando
kapiteinschap, commando
कप्तानी , कमांडरशिप
kaptenan, kepemimpinan
رئاسةٌ , قيادةٌ
선장직 , 지휘관 직책
תפקיד קפטן , פיקוד
船长职务 , 指挥职务
船長職 , 指揮官職
kaptanlık, komutanlık
urais, uongozi
ตำแหน่งกัปตัน , การบังคับบัญชา
অধিনায়কত্ব , কমান্ডারশিপ
کمانڈری , کمانڈرشپ
فرمانبر، مطیع