جدول جو
جدول جو

معنی فرغاً - جستجوی لغت در جدول جو

فرغاً
(نَ کَ دَ)
به رایگان: ذهب دمه فرغاً، رایگان رفت خون وی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرغان
تصویر فرغان
(پسرانه)
فرغانه، نام شهری در ترکستان قدیم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرغار
تصویر فرغار
(پسرانه)
شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی در سپاه افراسیاب تورانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرغار
تصویر فرغار
مرطوب، تر، خیس، بن مضارع فرغاردن
فرهنگ فارسی عمید
(نَ بُ دَ)
به تنهایی. جداگانه. انفرادی. (یادداشت به خط مؤلف). رجوع به فرد شود
لغت نامه دهخدا
(فَ)
نام جد ابوالحسین موصلی محدث است. (از منتهی الارب). در تاریخ اسلام، محدث به عنوان فردی شناخته می شود که تلاش دارد تا سنت پیامبر اسلام را بدون هیچگونه تغییر یا تحریف، به نسل های بعدی منتقل کند. این افراد در جوامع علمی و دینی، از مقام والایی برخوردار بودند. مهم ترین ویژگی محدثان دقت در انتقال احادیث صحیح است، چرا که حفظ دقت در نقل، به ویژه در دوران هایی که دشمنان اسلام در حال تحریف آن بودند، امری ضروری بود.
لغت نامه دهخدا
(فَ)
خیسانیده و نیک ترشده، سرشته گردیده و آغشته. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(فَ)
نام ترکی که افراسیابش فرستاده بود تا معلوم کند که رستم چه مقدار لشکر دارد. (برهان) :
یکی شیردل بود فرغارنام
قفس دیده و تیز جسته ز دام.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(فَ)
مؤنث افرغ، به معنی فارغ، فراخ از طعنۀ جراحت و مانند آن: الطعنه الفرغاء، الواسعه. (اقرب الموارد). طعنهٌ فرغاء، طعن فراخ. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(نَ زَ دَ)
به فرض. فرض کنیم که.... اگر فرض کنیم.... اگر چنین بپنداریم که... رجوع به فرض شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از فرغان
تصویر فرغان
آوند فراخ
فرهنگ لغت هوشیار
خیسانده نیک تر شده: دل تو سخت و مرا نرم دل آری چه عجب ک نرم باشد چو همه ساله بخون فرغار است. (رضی الدین)، سرشته گردیده آغشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرغاء
تصویر فرغاء
نیزه پهن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرغار
تصویر فرغار
((فَ رْ))
خیسانیده، خیسیده، سرشته
فرهنگ فارسی معین