جدول جو
جدول جو

معنی فرطمه - جستجوی لغت در جدول جو

فرطمه(دَ / دُ)
دوختن بینی موزه را و درپی کردن. (منتهی الارب). وصله کردن کفش گر موزه را. (اقرب الموارد). قرطمه با قاف صحیح تر است. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فاطمه
تصویر فاطمه
(دخترانه)
زنی که بچه خود را از شیر گرفته باشد، نام دختر پیامبر (ص)
فرهنگ نامهای ایرانی
(قَ رَ)
شهری است به اندلس. (منتهی الارب). شهری است در اندلس، و آن غیر از قرطبه است. این شهر در توابع ریّه است و مردمی شایسته دارد. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(فَ طَ)
یک بار برآمدن از حد و درگذشتن از آن. (منتهی الارب). یک بار بیرون آمدن و تقدم. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(فُ طَ)
پیشی وبرآمدگی، اسم است خروج و تقدم را. (منتهی الارب). خروج و تقدم. (اقرب الموارد) : فلان ذوفرطهفی البلاد، أی صاحب اسفار کثیره. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(فَ مَ)
دوائی است که زنان بدان شرم خود را تنگ کنند. (منتهی الارب). رجوع به فرم شود
لغت نامه دهخدا
(فَ مَ / مِ)
به معنی بنفشه باشد و آن گلی است مشهور. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
پهن گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب). عریض گردانیدن چیزی. (اقرب الموارد). رجوع به فلطحه شود
لغت نامه دهخدا
(دِ)
کشیدن خوک فرطیسه (بینی) خود را و دراز کردن آن. (منتهی الارب). کشیدن خنزیر فرطوسۀ خود را. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(فَ شُلْ جَ)
دهی است از دهستان رودبار بخش طرخوران شهرستان اراک، واقع در 42هزارگزی شمال باختری طرخوران و 3هزارگزی طریزآباد. ناحیه ای است واقع در دامنه، سردسیرو دارای 69 تن سکنه است. از چشمه مشروب میشود. محصولاتش غلات و بنشن است. اهالی به کشاورزی گذران می کنند. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
شکستن. (منتهی الارب). کسر. (اقرب الموارد) ، بریدن. قطع. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(فِ مَ)
لته که زنان در کس گذارند. (منتهی الارب) (از ذیل اقرب الموارد از لسان العرب). لتۀ حیض. (منتهی الارب). رجوع به فرام شود
لغت نامه دهخدا
(طِ مَ)
دختر محمد بن عبدالله ، پیامبر گرامی اسلام. در بیستم جمادی الثانیه به سال پنجم بعثت در مکه به دنیا آمد. مادرش خدیجه بود. او را به القاب سیده نساء العالمین، طاهره، صدیقه، زاکیه، راضیه، مرضیه، بتول، زهرا و مادرش را به لقب بنت خویلا خوانده اند. او زوجه علی بن ابی طالب و مادر امامین حسنین است. (از یادداشتهایی بخط مؤلف). شیخ طوسی و اکثر علما ذکر کرده اند که ولادت آن حضرت روز بیستم جمادی الاّخر سال دوم بعثت و به روایتی سال پنجم بعثت اتفاق افتاده و مادرش خدیجه بوده است، و مطابق روایات و احادیث فاطمه در شکم مادرسخن میگفته است. فضایل و مناقب آن مخدره زیاده از آن است که در اینجا ذکر شود. وفات آن حضرت در سیم جمادی الاّخره واقع شده. (از منتهی الآمال حاج شیخ عباس قمی صص 94-102). وفاتش را به سال 11 هجری نوشته اند و گویند شش ماه پس از مرگ پدرش از دنیا رفته. از او 18حدیث صحیح نقل شده است. (از اعلام زرکلی ج 2 ص 764)
لغت نامه دهخدا
(مُ فَ طَ مَ)
خفاف مفرطمه، موزه های بینی دراز. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع به مدخل قبل شود
لغت نامه دهخدا
(طِ مَ)
مؤنث فاطم. شتربچۀ مادۀ از شیر بازشده. (منتهی الارب). رجوع به فاطم شود، زنی که بچۀ دوساله را از شیر گرفته باشد. (غیاث)
لغت نامه دهخدا
(طِ یَ)
دهکده ای در کشور پرتقال است که در 100 هزارگزی شهر لیسبن قرار دارد. (المنجد)
لغت نامه دهخدا
(تَ ظَ ظُ)
زدن بر خرطوم کسی و کج گردانیدن خرطوم وی را. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (از تاج العروس) (از لسان العرب). منه: خرطم الخف و غیره، خرطوم قرار داد برای کفش و جز آن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(تَ سَسُ)
سرنگون کردن نه از غضب و تکبر، بسیار فربه شدن چنانکه ستور
لغت نامه دهخدا
(اِ لِ)
برآماسیدن از خشم. (منتهی الارب) (از ذیل اقرب الموارد). فروهشته لب شدن از خشم. خشم گرفتن (اوبهی) ، بچۀ گاو دشتی. (مهذب الاسماء). برغز. برغوز. برغاز. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(رُ مَ)
کار مشکل و مشتبه که جهت آن معلوم نشود. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از فرطه
تصویر فرطه
لغزش در خشم، پیشی جستن پیشدستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرامه
تصویر فرامه
چرخ گوشت لته دشتان لته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرطحه
تصویر فرطحه
پهن کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرطسه
تصویر فرطسه
پهن کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاطمه
تصویر فاطمه
زنی که فرزند خود را از شیر گرفته باشد و نام دختر حضرت رسول (ص)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاطمه
تصویر فاطمه
((طِ))
زنی که بچه دوساله را از شیر گرفته، از اعلام زنان است، نام دختر پیغمبر (ص) و همسر علی (ع) ملقب به زهراء
فرهنگ فارسی معین