جدول جو
جدول جو

معنی فرضا - جستجوی لغت در جدول جو

فرضا
اگر اگر که
تصویری از فرضا
تصویر فرضا
فرهنگ لغت هوشیار
فرضا
بالفرض، ولو
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرضه
تصویر فرضه
محل عرضۀ کالا، بندرگاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارضا
تصویر ارضا
راضی کردن، خشنود کردن، برآورده کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرضا
تصویر مرضا
مریض ها، بیمارها، ناخوش ها، جمع واژۀ مریض
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرسا
تصویر فرسا
فرسودن، پسوند متصل به واژه به معنای فرساینده، برای مثال طاقت فرسا، دست فرسود جود تو شده گیر / تروخشک جهان جان فرسای (انوری - ۴۵۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فردا
تصویر فردا
روز بعد از امروز، کنایه از روز قیامت، برای مثال هم امروز از پشت بارت بیفگن / میفگن به فردا مر این داوری را (ناصرخسرو - ۱۴۲)، کنایه از زمان آینده، آینده
فردای قیامت: کنایه از روز قیامت، روز رستاخیز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرما
تصویر فرما
فرمودن، پسوند متصل به واژه به معنای فرماینده مثلاً حکم فرما، فرمان فرما
فرهنگ فارسی عمید
(فِ)
سطبر، پهن جثه یا درازبالا. (آنندراج). عریض. (اقرب الموارد). رجل فرضاخ، مرد سطبر پهن جثه یا درازبالا. (منتهی الارب). مرد پهن سطبر و پرگوشت و نیزگویند طویل. مؤنث آن فرضاخه. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(نَ زَ دَ)
به فرض. فرض کنیم که.... اگر فرض کنیم.... اگر چنین بپنداریم که... رجوع به فرض شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از فرما
تصویر فرما
مخفف فرماینده، آنکه دیگری را کاری فرماید و فرمان براند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرجا
تصویر فرجا
چوز نما، گشاده سرین: زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فردا
تصویر فردا
روز بعد از امروز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرضی
تصویر فرضی
بایا دان منسوب به فرض: مسئله فرضی
فرهنگ لغت هوشیار
چاهک، دهانه جوی، بندر لنگر گاه، پاشنه در رخنه و سوراخی که از آن آب کشند، سوراخ پاشنه در، دهانه جوی، جای در آمدن بکشتی از لب دریا: هر کشتی به کدام فرضه در گذار بود، دهان دوات
فرهنگ لغت هوشیار
در ترکیب به معنی فرساینده آید به معانی ذیل الف - خسته کننده رنج دهنده جانفرسای روانفرسای طاقت فرسای ب - محو کننده نابود کننده، جمع ساینده: فرقد فرسای گردون فرسای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عرضا
تصویر عرضا
از پهنا و از پهنی، به عرض و پهنا
فرهنگ لغت هوشیار
خشنودش سگیرش خشنود کردن راضی گردانیدن ترضیه دادن چیزی به کسی برای خشنود کردن او اقناع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراض
تصویر فراض
عارف به فرائض
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرضی
تصویر فرضی
تصوری، خیالی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرضه
تصویر فرضه
((فُ ضَ یا ض))
رخنه و سوراخی که از آن آب کشند، سوراخ پاشنه در، دهانه جوی، جای درآمدن به کشتی از لب دریا، دهان دوات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فردا
تصویر فردا
((فَ))
روز بعد از امروز، روزی که پس از امروز خواهد آمد، کنایه از آینده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرضی
تصویر فرضی
پندارین
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فرضی
تصویر فرضی
Hypothetical
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از فرضی
تصویر فرضی
hypothétique
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از فرضی
تصویر فرضی
काल्पनिक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از فرضی
تصویر فرضی
hypothetisch
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از فرضی
تصویر فرضی
ipotetico
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از فرضی
تصویر فرضی
hipotético
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از فرضی
تصویر فرضی
hipotético
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از فرضی
تصویر فرضی
гіпотетичний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از فرضی
تصویر فرضی
hipotetyczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از فرضی
تصویر فرضی
hypothetisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از فرضی
تصویر فرضی
гипотетический
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از فرضی
تصویر فرضی
hipotesis
دیکشنری فارسی به اندونزیایی