جدول جو
جدول جو

معنی فرسنداج - جستجوی لغت در جدول جو

فرسنداج(فَ سَ)
مطلق امت را گویند یعنی امت هر پیغمبر. (برهان). برساختۀ دساتیر است. (از حاشیۀ برهان چ معین). رجوع به فرهنگ دساتیر ص 257 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(فِ رِ)
شب نوروز را گویند. (برهان) :
فرسناف بخت تو نوروز باد
شبان سیه بر تو چون روز باد.
فردوسی.
رجوع به فرسنافه و فرستاف شود
لغت نامه دهخدا
(فِ رِ)
سنگخوار. (منتهی الارب). القطاه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(فِ رِ)
نام دو ریگستان بسیار طویل در دهناء. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(فَ رَ)
کوهی است در ناحیۀ دهناء و در مقابلش یک کوه دیگر است که آن دو را فرنداذان گویند. (از معجم البلدان) (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(فِ رِ)
درختی است. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(فِ رِ)
جایی است، در آن موضع است قبر ذوالرمه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(فِ رِ)
از سرداران ایرانی معاصر اردشیر سوم هخامنشی است که پس از تسخیر مصر به حکومت آن کشور از طرف اردشیرمنصوب شده است. (از ایران باستان پیرنیا ص 1179)
لغت نامه دهخدا
(فَ)
نام جد خاندانی است. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از فرزندان
تصویر فرزندان
اولاد
فرهنگ واژه فارسی سره