جدول جو
جدول جو

معنی فرسفس - جستجوی لغت در جدول جو

فرسفس
به عربی حبۀ مقرنه. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

وسیلۀ جراحی که در زایمان برای خارج کردن جنین از رحم به کار می رود، نوعی انبر مخصوص کشیدن دندان
فرهنگ فارسی عمید
(فَ)
نام دو ده است به مصر، یکی را فرسیس صغری گویند و دیگری را فرسیس کبری. (از منتهی الارب). در معجم البلدان نیامده است
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان قلقل رود شهرستان تویسرکان، واقع در 18هزارگزی جنوب باختری شهر تویسرکان و 4هزارگزی جنوب راه شوسۀ تویسرکان به کرمانشاه و کنار رود خانه تویسرکان. ناحیه ای است جلگه ای، سردسیر و دارای 1516 تن سکنه. از قلقل رود مشروب میشود. محصولاتش غلات، پنبه، حبوب و انواع میوه است. اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند. از صنایع دستی زنان قالیچه بافی است. راه مالرو دارد. یک پل آجری در جنگ بین المللی اول روی قلقل رود بنا شده که راه شوسۀ جمیل آباد از روی آن میگذرد. دارای دبستان، دو مسجد، زیارتگاه، کاروانسرای شاه عباسی و 10 باب دکان میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(فِ رِ طُ)
بعضی رعی الحمام و بعضی ذراریح گفته و اصل آن است که طائری است که آن را حباحب نامند. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به فرستاریون و فرسطایون شود
لغت نامه دهخدا
(کْرُ / کِ رُ سِ فُ)
یکی از پیشوایان رواقیون. (یادداشت مؤلف). فیلسوف مشهوری بوده است در فلسفۀ اولی به سرزمین یونان. رجوع به تاریخ الحکماء قفطی ص 25 و 265 شود
لغت نامه دهخدا