معنی فرسپس - فرهنگ فارسی عمید
معنی فرسپس
فرسپس
وسیلۀ جراحی که در زایمان برای خارج کردن جنین از رحم به کار می رود، نوعی انبر مخصوص کشیدن دندان
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با فرسپس
فرسیس
فرسیس
نام دو ده است به مصر، یکی را فرسیس صغری گویند و دیگری را فرسیس کبری. (از منتهی الارب). در معجم البلدان نیامده است
لغت نامه دهخدا
فرسطس
فرسطس
بعضی رعی الحمام و بعضی ذراریح گفته و اصل آن است که طائری است که آن را حباحب نامند. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به فرستاریون و فرسطایون شود
لغت نامه دهخدا
فورسپس
فورسپس
آلت جراحی که در موقع دشواری وضع حمل به کار می برند. (فرهنگ فرانسه به فارسی نفیسی). بوسیلۀ فرسپس نوزاد را در حالات دشوار از رحم بیرون می کشند
لغت نامه دهخدا
فرسپ
فرسپ
شاه تیره، چوب بزرگی که در ساختن سقف خانه به کار می رود، پارچه های رنگارنگ که در نوروز و جشن های دیگر در و دیوار دکان ها و خانه ها را بدان آرایش کنند
فرهنگ فارسی معین
فرسپ
فرسپ
تنۀ درخت، چوب یا تیر بزرگی که در ساختن سقف خانه به کار می رود، شاه تیر، بالار، پالار، پالاری، بالاگَر، حَمّال، سَراَنداز، اِفرَسب، فَرَسپ، داربام، برای مِثال بام ها را فرسپ خرد کنی / از گرانیت، گر شوی بر بام (رودکی - ۵۲۵ حاشیه)
فرهنگ فارسی عمید
فرسپ
فرسپ
نام محلی در سر راه تهران به آمل. (از پیوست کتاب مازندران و استرآباد رابینو ص 209 از ترجمه فارسی)
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.