- فرسای
- محو کننده، کهنه کننده
معنی فرسای - جستجوی لغت در جدول جو
- فرسای ((فَ))
- در ترکیب به معنی فرساینده آید، به معانی ذیل، خسته کننده، رنج دهنده، محو کننده، نابود کننده، ساینده، گردون فرسای
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
استهلاک
فرسودن
پوسیده شدن، فرسودگی، در علم زمین شناسی تغییر سطح خارجی پوستۀ زمین است در اثر آب های روان و بادها
Attrition
atrito
износ
Abnutzung
ścieranie
зношування
desgaste
attrition
attrito
slijtage
घिसावट
pengikisan
استنزافٌ
שחיקה
yıpranma
mmomonyoko
การสึกกร่อน
قانون
جمع واژۀ فارس، اسب سوار، سوار بر اسب، دلیر و جنگ جو
جمع فارس، از ریشه پارسی سوار کاران اسواران جمع فارس سواران اسب سواران
ماورای