- فرسال (فُ)
نام ماهی است پارسیان را. (آنندراج) (اشتینگاس)
معنی فرسال - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بالاخانه، خانه ای که بالای خانۀ دیگر ساخته می شود، اتاقی که در طبقۀ دوم یا سوم یا بالاتر ساخته شده، خانۀ تابستانی، بالاخانۀ بادگیردار
پربار، پرواره، فروار، فرواره، فراوار، بربار، بروار، برواره، غرفه
پربار، پرواره، فروار، فرواره، فراوار، بربار، بروار، برواره، غرفه
پرگار، وسیله ای دو شاخه که بر یک سر آن مداد یا نوک مداد قرار دارد و برای کشیدن دایره و اندازه گیری خط های مستقیم استفاده می شود، پرگر، بردال، پردال، دوّاره
موی فروهشته که چین و شکن نداشته باشد، برای مثال سرو سیمین تو را در مشک تر / زلف فرخالت ز سر تا پا گرفت (فیروز مشرقی - شاعران بی دیوان - ۸)
جمع فارس، از ریشه پارسی سوار کاران اسواران جمع فارس سواران اسب سواران
((فَ))
فرهنگ فارسی معین
در ترکیب به معنی فرساینده آید، به معانی ذیل، خسته کننده، رنج دهنده، محو کننده، نابود کننده، ساینده، گردون فرسای
