جدول جو
جدول جو

معنی فردر - جستجوی لغت در جدول جو

فردر
کلون، چوبی به شکل مکعب مستطیل که برای بستن در، بر پشت آن نصب می شود، فانه، پانه، فهانه، تنبه، مدنگ، بسکله، کلند، فروند، فلجم، کلیدان
تصویری از فردر
تصویر فردر
فرهنگ فارسی عمید
فردر
چوب بزرگ گنده ای که در پس در سرای نهند تا گشوده نگردد
تصویری از فردر
تصویر فردر
فرهنگ لغت هوشیار
فردر
((فَ رْ دَ))
فردرد، چوبی که پشت در می انداختند تا در باز نشود
تصویری از فردر
تصویر فردر
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فردی
تصویر فردی
یکایی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فرار
تصویر فرار
گریز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دردر
تصویر دردر
آواره بی دندان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فریر
تصویر فریر
(دخترانه)
گیاهی خوشبو
فرهنگ نامهای ایرانی
پسر یا مردی که در پدر و مادر یا یکی از آن دو با شخص مشترک باشد اخ اخوی داداش بردر یا برادر پدر. عم عمو. یا برادر حقیقی. برادر از یک پدر و یک مادر. یا برادر دینی. هم کیش هم مذهب. یا برادر رضاعی. پسر یا مردی که با شخص از یک پستان شیر خورده باشد پسر دایه شخص. یا برادر شوهر. مردی که اخوی شوهر زنی باشد خوسره. یا برادر مادر. دایی خال خالو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سردر
تصویر سردر
ایوان که بر بالای در خانه باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرار
تصویر فرار
بسیار گریزنده، گریزان، در علم شیمی ویژگی جسمی که به سرعت بخار شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کردر
تصویر کردر
دره، زمین پشته پشته، بیابان، برای مثال خوارزم گرد لشکرش ار بنگری همی / بینی علم علم تو به هر دشت و کردری (عنصری - ۳۴۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سردر
تصویر سردر
بالای چهارچوب در خانه، بالای در
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گردر
تصویر گردر
کردر، دره، زمین پشته پشته، بیابان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرار
تصویر فرار
دور شدن ناگهانی و با سرعت زیاد از موضع خطر، دور شدن از دسترس و نظارت کسی،
کنایه از تن ندادن و تسلیم نشدن در برابر کار یا وضعیتی مثلاً فرار از خدمت سربازی
فرار دادن کسی: گریزاندن و دور کردن او از خطر
فرار کردن: فرار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فردا
تصویر فردا
روز بعد از امروز، کنایه از روز قیامت، برای مثال هم امروز از پشت بارت بیفگن / میفگن به فردا مر این داوری را (ناصرخسرو - ۱۴۲)، کنایه از زمان آینده، آینده
فردای قیامت: کنایه از روز قیامت، روز رستاخیز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرور
تصویر فرور
فروهر، در آیین زردشتی ذره ای از ذرات نور اهورامزدا که در وجود هر کس به ودیعه نهاده شده و کار او نورافشانی و نشان دادن راه راست به روان است و پس از مردن شخص، راه بالا را می پیماید و به منبع اصلی خود می پیوندد و فقط روان است که از جهت کارهای نیک یا بد که مرتکب شده پاداش می بیند، فره وش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرغر
تصویر فرغر
جوی کوچکی که آب از آن عبور کرده و آب کمی به جا مانده باشد، بن مضارع فرغردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرادر
تصویر فرادر
فردرها، کلون ها، چوبهایی به شکل مکعب مستطیل که برای بستن در، بر پشت آن نصب می شود، فانه ها، پانه ها، فهانه ها، تنبه ها، مدنگ ها، بسکله ها، کلندها، فروندها، فلجم ها، کلیدان ها، جمع واژۀ فردر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فادر
تصویر فادر
پخته سرد: چون گوشت، گشن سست، بز کوهی پیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرار
تصویر فرار
گریختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرفر
تصویر فرفر
تند نوشتن، تند خواندن
فرهنگ لغت هوشیار
جوی آب، جایی که آب ازآن گذشته و مقدار کمی آب بجا مانده باشد خشک رودی که سیلاب از آنجا گذشته باشد و در هر جایی از آن قدری آب ایستاده باشد، آبگیر غدیر شمر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرور
تصویر فرور
فرار کننده
فرهنگ لغت هوشیار
بره میش، بزغاله، بره نر، گوساله دشتی فریر به آرش گاو زبان از گیاهان پارسی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فردی
تصویر فردی
انفرادی، تنهائی، یگانه بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرده
تصویر فرده
مونث فرد بی همال یگانه تک تپه پشته تکزی گوشه گیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فردا
تصویر فردا
روز بعد از امروز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فهدر
تصویر فهدر
فرهد بنگرید به فرهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کردر
تصویر کردر
دره کوه: (خوارزم کرد لشکر ش ار بنگری هنوز بینی علم علم تو بهر دشت و کردر) (عنصری)، زمین پشته پشته، زمین سخت
فرهنگ لغت هوشیار
زمین سخت که در دامن کوه قرار دارد، زمین پشته پشته و دارای کوه و دره: تا مغز مخالفانش بینی خرمن خرمن بکوه و گردر. (عمادی سندبادنامه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سردر
تصویر سردر
((~. دَ))
بالای در، آستانه خانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرفر
تصویر فرفر
((فِ فِ))
تندتند، باشتاب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرغر
تصویر فرغر
((فَ غَ))
جوی آب، خشک رود، جایی که آب از آن گذشته و مقدار کمی آب به جا مانده باشد، گودال، آبگیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فردا
تصویر فردا
((فَ))
روز بعد از امروز، روزی که پس از امروز خواهد آمد، کنایه از آینده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرور
تصویر فرور
((فَ وَ))
فروهر، در اوستا فروشی و در پارسی باستان فرورتی، به موجب اوستا پنجمین نیروی مینوی از نیروهای پنجگانه تشکیل دهنده انسان است به معنای پشتیبان و محافظ انسان و همه آفرینش نیک اهورامزدا، فرورد، فرور
فرهنگ فارسی معین