جدول جو
جدول جو

معنی فرخاری - جستجوی لغت در جدول جو

فرخاری
(فَ)
منسوب به فرخار. (یادداشت به خط مؤلف) :
برخوردن تو باشد از دولت و از نعمت
از مجلس شاهانه از لعبت فرخاری.
منوچهری.
چو بت ز کعبه نگونسار بر زمین افتند
به پیش قبلۀ رویت بتان فرخاری.
سعدی.
رجوع به فرخار شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فخاری
تصویر فخاری
کوزه گر، آنکه کاسه و کوزۀ گلی می سازد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرخار
تصویر فرخار
دیر، معبد، بتخانه، برای مثال کافور خواه و بید تر، در خیش خانه باده خور / با ساقی فرخنده فر زاو خانه فرخار آمده (خاقانی - ۳۹۱)
فرهنگ فارسی عمید
(خَ)
عمل خاریدن خر خر دیگری را با پوزه. (یادداشت بخط مؤلف) ، عمل خاریدن یکدیگر چون خاریدن خران یکدیگر را با پوزه. (یادداشت بخط مؤلف) ، بمزاح ملاعبه را گویند. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(فَرْ رُ)
منسوب به فرخان که نام جد خاندانی است. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(فَ)
فروهشتگی و فرخال بودن موی. (یادداشت به خط مؤلف). رجوع به فرخال و فرخار شود
لغت نامه دهخدا
(فِ ری ی)
معرب پرگاری. خط مستدیر را نامند. (از اقرب الموارد) (از کشاف اصطلاحات الفنون). رجوع به پرگاری شود
لغت نامه دهخدا
(فَ)
منسوب به فلخار که قریه ای است بین مروالرود و پنج دیه. (سمعانی). رجوع به فلخار شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از فرجاری
تصویر فرجاری
پارسی تازی گشته پرگاری پرهونیک دایره یی مستدیر خط فرجای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فخاری
تصویر فخاری
کلالی سفالگری عمل و شغل فخار، فخار خانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراری
تصویر فراری
گریزان گریزان، در حال گریز
فرهنگ لغت هوشیار
بتکده بتخانه: کرسانک از تبت است و اندر وی بتخانه های بزرگ است و آن را فرخار بزرگ خوانند، هر شهر حسن خیز جایی که مردم آن زیبا باشند، جمع فرخارها: ز روی سوری بباغ هر جا فرخارهاست ز بوی سنبل براغ هر سو تاتارها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرخار
تصویر فرخار
((فَ))
بتکده، بتخانه، شهری در تبت که بتخانه های آن معروف بوده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرجاری
تصویر فرجاری
((فِ))
پرگاری، دایره ای
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فراری
تصویر فراری
Defector, Escapist
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از فراری
تصویر فراری
déserteur, échappiste
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از فراری
تصویر فراری
탈영병 , 탈출자
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از فراری
تصویر فراری
দেশত্যাগী , পলায়নকারী
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از فراری
تصویر فراری
ผู้หลบหนี , ผู้หลบหนี
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از فراری
تصویر فراری
msaliti, mtoroki
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از فراری
تصویر فراری
firari, kaçışçı
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از فراری
تصویر فراری
脱藩者 , 逃避者
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از فراری
تصویر فراری
叛徒 , 逃避者
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از فراری
تصویر فراری
עריק , בורח
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از فراری
تصویر فراری
Deserteur, Fluchthelfer
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از فراری
تصویر فراری
pembelot, pelarian
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از فراری
تصویر فراری
विद्रोही , भागनेवाला
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از فراری
تصویر فراری
deserteur, ontsnappingspecialist
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از فراری
تصویر فراری
disertore, fuggitivo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از فراری
تصویر فراری
desertor, escapista
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از فراری
تصویر فراری
дезертир , втікач
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از فراری
تصویر فراری
dezerter, uciekinier
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از فراری
تصویر فراری
дезертир , беглец
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از فراری
تصویر فراری
desertor, escapista
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از فراری
تصویر فراری
فراری
دیکشنری فارسی به اردو