- فراخی
- فراوانی، گشادگی، وسعت
معنی فراخی - جستجوی لغت در جدول جو
- فراخی
- گشادگی فراخا فراخنا وسعت، پهنا، فراوانی وفور مقابل قحط تنگی، افزونی بیشی. یا فراخی چشم. گشادگی چشم، خوشخویی، وفاداری
- فراخی ((فَ))
- گشادگی، وسعت، پهنا، فراوانی
- فراخی
- Flamboyance
- فراخی
- exuberância
- فراخی
- яркость
- فراخی
- Auffälligkeit
- فراخی
- przepych
- فراخی
- пишність
- فراخی
- flamboyancia
- فراخی
- flamboyance
- فراخی
- sfarzosità
- فراخی
- praal
- فراخی
- kemewahan
- فراخی
- بهاءٌ
- فراخی
- ראוותנות
- فراخی
- gösteriş
- فراخی
- ufanisi
- فراخی
- ความหรูหรา
- فراخی
- আভিজ্ঞান
- فراخی
- شان و شوکت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دیر باشی دیر شدن باران، کوتاهی کردن، دیر کردن کاهلی و تقصیر نمودن
درنگ کردن، درنگ و سستی
راست شدن موی بر اندام از لرزه و ترس
گریزان گریزان، در حال گریز
تنها، بی همتا
موی بر اندام راست شدن قشعریره
فراخی گشادگی، محل فراخ و گشادگی پهنه پهنا عرض
منسوب به فراق آنچه درباره فراق بود: پیاپی شد غزلهای فراقی برآمد بانگ نوشانوش ساقی
دروایی (فضائی)
بلندی سربالایی