جدول جو
جدول جو

معنی فرائص - جستجوی لغت در جدول جو

فرائص
(فَ ءِ)
جمع واژۀ فریصه. (اقرب الموارد). رجوع به فریصه شود
لغت نامه دهخدا
فرائص
جمع فریصه، رگ های گردن
تصویری از فرائص
تصویر فرائص
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(فَرْ را)
نام بتی است که در بلاد سعدالعشیره بوده است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(فُ فِ)
شیر سخت درشت. (منتهی الارب). الاسد الشدید الغلیظ. (اقرب الموارد) ، دد درشت. (منتهی الارب) (آنندراج) ، مردسخت گرفت. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(شَ ءِ)
جمع واژۀ شریصه به معنی رخسار. (از منتهی الارب). و رجوع به شریصه شود، جمع واژۀ شرواص. ستبر از هر چیز. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(فَ یِ)
فرائص. جمع واژۀ فریصه. رجوع به فرائص و فریصه شود
لغت نامه دهخدا
(فَ ءِ)
جمع واژۀ فرید و فریده. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به فرید و فریده شود، نزد بلغا مختص به فصاحت است نه بلاغت، چه آن عبارت است از ایراد کلمه ای که قائم مقام دانۀ گوهر واسطۀ گردن بند باشد و چنین دانه باید که درّ یتیم بود، و ایراد چنین کلمه ای دلالت کند بر بلندی و عظمت و فصاحت کلام و نیرو و روانی گفتار و اصالت نژادی سخن به نحوی که اگر آن کلمه از گفتار بیفتد، بر طبع گویندۀ فصیح زبان سخت گران آید، مانند حصحص در این آیت: الاّن حصحص الحق. و الرفث در این آیت: احل لکم لیله الصیام الرفث الی نسائکم و... (از کشاف اصطلاحات الفنون)
لغت نامه دهخدا
(فَ ءِ)
جمع واژۀ فریسه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به فریسه شود
لغت نامه دهخدا
(فَ ءِ)
جمع واژۀ فریش. (اقرب الموارد). رجوع به فریش شود
لغت نامه دهخدا
(فَ ءِ)
جمع واژۀ فریضه. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به فریضه شود، دانشی که چگونگی تقسیم ارث برمستحقان بوسیلۀ آن دانسته شود. (تعریفات). و آن رابابی از فقه شمرده اند. (از کشاف اصطلاحات الفنون)
لغت نامه دهخدا
(حَ ءِ)
جمع واژۀ حریصه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
جمع فریده، تنها ها تک ها یگانه ها گوهران جمع فرید و فریده یگانه ها مفردات، اشیا نفیس، عبارتست از ایراد کلمه ای که قایم مقام دانه گوهر واسطه گردن بند باشد و چنین دانه باید که در یتیم بود و ایراد چنین کلمه ای دلالت کند بر بلندی و عظمت و فصاحت کلام: و فراید قلاید رشید الدین و طواط که گوش و گردن آفاق بدان متحلیاست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرائس
تصویر فرائس
جمع فریسه، شکار ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرائش
تصویر فرائش
جمع فریش، مادیان تازه زاد
فرهنگ لغت هوشیار
جمع فریضه، بایسته ها بایا های دینی جمع فریضه آنچه خدا واجب فرموده از نماز و روزه و زکات و غیره واجبات، دانشی که چگونگی تقسیم ارث بر مستحقان به وسیله آن دانسته شود و آن را بابی از فقه دانند. یا فرایض پنج گانه. نمازهای پنجگانه، ارکان ایمان که پنج است: نماز روزه حج زکات و یکبار خواندن کلمه شهادت نزد بعض علما یا خمس که بسادات دهند. یا فرایض خمس. فرایض پنج گانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرائق
تصویر فرائق
پارسی تازی گشته فراته (باسدق باسلق ترکی) از خوردنی ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراص
تصویر فراص
شدید و درشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراص
تصویر فراص
درشت، سخت سرخ رنگ، جامه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فراص
تصویر فراص
مفارصه، به همدیگر نوبت آب دادن
فرهنگ فارسی معین
وظایف
دیکشنری اردو به فارسی