جدول جو
جدول جو

معنی فحشاء - جستجوی لغت در جدول جو

فحشاء
(فَ)
معصیت زشت. (ترجمان علامه جرجانی) (مجمل اللغه). بدی که از حد درگذرد. (زمخشری). زشت کاری. (ربنجنی). هو ما ینفرعنه الطبع السلیم و یستنقصه العقل المستقیم. (تعریفات) ، زنا. (منتهی الارب) ، نابکاری. (تفلیسی) ، بی فرمانی. (ربنجنی) ، زفتی در اداء زکات. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، فاحشه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فحشا
تصویر فحشا
زنا، گناه بزرگ و کار بسیار زشت
فرهنگ فارسی عمید
(حَ)
تأنیث احفش، ناقه حفشاء، ماده شتر پیش کوهان ریش شده ازاسفل تا به اعلی با سلامت بن کوهان. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قِ بَ)
دادن شتر ریزه. (منتهی الارب). شتر خرد و ریزه دادن، شنوانیدن مکروهی را، آزار کردن، بخشم آوردن. (تاج المصادر)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ حشا. آنچه در سینه و شکم باشد از دل و جگر و معده و روده. (غیاث). آنچه در شکم است از دل و جگر و سپرز. (وطواط). اندرونه:
چون مار همه بر تن او بترکد اندام
چون نار همه در شکمش خون شود احشا.
مسعودسعد.
لغت نامه دهخدا
(فَحْ)
دیگ افزار. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). فحا. رجوع به فحا شود، مقصود از سخن. (مهذب الاسماء). فحوی. رجوع به فحوی شود
لغت نامه دهخدا
(مِ شَءْ)
محشاء. (منتهی الارب). گلیم درشت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، گلیم سپید خرد که بدان لنگ بندند یا چادری که خود را بدان درپیچند. محاشی ٔ. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
محشاء. رجوع به محشاء شود
لغت نامه دهخدا
(تَ شَیْ طُ)
حش ء به سوط، با تازیانه بر پهلو و شکم زدن، حش ء به سهم، تیر بر شکم زدن، حش ءالمراه، آرمیدن با وی، حش ء نار،افروختن آتش، دما برگرفتن. (زوزنی)
لغت نامه دهخدا
(فَ)
بسیاری شتران و تناسل آن. (منتهی الارب). تناسل المال و کثرته. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
روسپیکی روسبیگری جهمرزی، زشتکاری، زفتی معصیت عمل زشت بدی که از حد در گذرد، زنا، نابکاری، معصیت عمل زشت بدی که از حد در گذرد، نابکاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احشاء
تصویر احشاء
آمار، شمار، دانشی که موضوع آن دسته بندی منظم امور اجتماعی است، جمع حشا، اندرونه، اعضای درونی بدن مانند، دل و جگر و معده و روده. احصائیه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فحشا
تصویر فحشا
((فَ))
گناه، کار زشت، زنا
فرهنگ فارسی معین
زنا، معصیت، زشتکاری، فجور، فسق
فرهنگ واژه مترادف متضاد