جدول جو
جدول جو

معنی فحس - جستجوی لغت در جدول جو

فحس
(دَلْهْ)
به دهان و زبان گرفتن از دست آب و جز آن را، به دست مالیدن جو را چندانکه خار و جزآن از وی دور گردد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فحل
تصویر فحل
ویژگی جنس نر از هر حیوانی، کنایه از دانا، خردمند
فحول شعرا: کنایه از شاعران چیره دستی که هنگام معارضه با شاعران دیگر، چیره می شوند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فحش
تصویر فحش
دشنام، ناسزا، ویژگی هر نوع سخن ناپسند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فلس
تصویر فلس
پولک
سکه ای رایج در بعضی کشورهای عربی مانند عراق
پول فلزی بسیار کم ارزش، سکۀ کم بها، پول خرد کم ارزش، پرپره، پاپاسی، پول سیاه، پشیز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نحس
تصویر نحس
شوم، کسی که هر کجا پا بگذارد بدبختی و مصیبت پیدا شود، بدقدم، مشوم، میشوم، سبز قدم، نافرّخ، خشک پی، منحوس، شمال، بدشگون، نامیمون، بداغر، پاسبز، نامبارک، سبز پا، سیاه دست، مرخشه، بدیمن، شنار، تخجّم، بداختر
در احکام نجوم ویژگی برخی سیارات
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فحم
تصویر فحم
زغال، جسم سخت و سیاه رنگی که از سوختن بافت های گیاهی و حیوانی ایجاد می شود و حاوی مقدار زیادی کربن است، انگشت، زگال، آلاس، شگال، اشبو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرس
تصویر فرس
اسب، پستانداری علف خوار، سم دار و با یال و دم بلند که برای سواری، بارکشی یا مسابقه از آن استفاده می شود
فرس اعظم: در علم نجوم صورتی فلکی در نیمکرۀ شمالی آسمان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فیس
تصویر فیس
ناز، غرور، تکبر، افاده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فنس
تصویر فنس
سازه ای برای ایجاد حصار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرس
تصویر فرس
ایران، ایرانی، ایرانیان، برای مثال ز باس تو نه عجب در بلاد فرس و عرب / که گرگ بر گله یارا نباشدش عدوان (سعدی۲ - ۶۶۴)
فرس قدیم: فارسی باستان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فحص
تصویر فحص
کاویدن، جستجو کردن، کاوش، جستجو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فحا
تصویر فحا
دیگ افزار داربوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فسس
تصویر فسس
جمع فسیس، سست خردان سست اندامان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فسح
تصویر فسح
جای فراخ، بیابان وسیع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فیس
تصویر فیس
تکبر غرور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لحس
تصویر لحس
لیسیدن: با زبان لیس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فطس
تصویر فطس
کوبیدن و پهن کردن
فرهنگ لغت هوشیار
شکستن مرغانه، خیار چنبر خوراندن، به زور دور کردن، دست کشیدن، پریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فلس
تصویر فلس
پشیز، فلوس، پول سیاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فنس
تصویر فنس
نیاز کشنده انگلیسی دیواره پر چین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرس
تصویر فرس
اسب، یکی از صورتهای فلکی شمالی که بشکل اسب تو هم شده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فجس
تصویر فجس
بزرگی کردن، چیره شدن، زنده کردن زشتی ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فدس
تصویر فدس
تننده از خرفستران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فحش
تصویر فحش
سخن زشت، زنا، جستجو، تفحص
فرهنگ لغت هوشیار
باز کاوی بررسی جست و جو، زیر و رویی خاک از باران کاویدن جستجو کردن، تفتیش کردن، کاوش جستجو، تفتیش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فحل
تصویر فحل
هر حیوان نر
فرهنگ لغت هوشیار
انگشت هر آنگه که بر زد یکی باد سرد چو زنگی بر انگیخت ز انگشت گرد (فردوسی) زگال اخگر خاموش انگشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فحه
تصویر فحه
سوزش پلپل تیزی پلپل
فرهنگ لغت هوشیار
گز، زبان گنجشک. آلتی که دسته کوتاه دارد و بدان چوب و جز آن را قطع کنند تبر تیشه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دحس
تصویر دحس
دردی که ناخن ازو بیفتد، تباه کردن میان قومی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محس
تصویر محس
دریابنده سهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فکس
تصویر فکس
دورنگار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نحس
تصویر نحس
بداختر، بدشگون، گجسته
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فحش
تصویر فحش
دشنام، ناسزا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فرس
تصویر فرس
پارسی
فرهنگ واژه فارسی سره