- فجش
- سر شکستن، فراخ ساختن
معنی فجش - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
برگه
پیکان
دشنام، ناسزا
درشت آواز اجشاش آرد کردن
قالی
دشنام، ناسزا، ویژگی هر نوع سخن ناپسند
قالی، هر چیز گستردنی، مقابل عرش، کنایه از زمین
فرش کردن: گستردن فرش بر زمین، گستردن
فرش کردن: گستردن فرش بر زمین، گستردن
برگه ای که روی آن مطالبی می نویسند و بعد مرتب می کنند، برگه ای که دریافت و پرداخت پول در آن ثبت می شود، در علم الکتریک قطعه ای با روکش پلاستیکی برای اتصال دو مدار یا دستگاه الکتریکی
سپیدی صبح، سپیده دم،
هشتاد و نهمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۳۰ آیه، الفجر
فجر کاذب: اولین روشنایی روز پیش از صبح صادق، دم گرگ، صبح کاذب
فجر صادق: هنگامی که روشنایی روز آشکار می شود، فجر دوم، صبح صادق
هشتاد و نهمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۳۰ آیه، الفجر
فجر کاذب: اولین روشنایی روز پیش از صبح صادق، دم گرگ، صبح کاذب
فجر صادق: هنگامی که روشنایی روز آشکار می شود، فجر دوم، صبح صادق
آشکارا و ظاهر
بقیه انگور و خرما که بر درخت مانده باشد، بناگاه در آمدن بر کسی و گرفتن او را، ناگهانی: مرگ فجاء سکته ریوی
کاویدن جست و جو کردن
شکستن سر کسی، تننده نر
سخن زشت، زنا، جستجو، تفحص
جمع فجواء، پهندشت ها
ترب
دردمند کردن، دردمندی، از گم کردن چیزی
بزرگی کردن، چیره شدن، زنده کردن زشتی ها
بزرگ منشی
سپیدی و روشنی پگاه که سرخی آفتاب است در سیاهی شب، نماز بامداد، واضح
گستردنی، زیرانداز، قالی
فرانسوی تیر پیکان زبانزد هواپیمایی، خیز (سهم) در دانش هندسه
قطعه کاغذ یا مقوا که مطلبی روی آن بنویسند
دستاس کوبنده شکننده
دلهره، آواز پنهان
نرم راندن، بر آغالانیدن، آرزو بردن
آشکارا، هویدا، پراکنده
هر چیز گستردنی، قالی