- فجر
- سپیدی صبح، سپیده دم،
هشتاد و نهمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۳۰ آیه، الفجر
فجر کاذب: اولین روشنایی روز پیش از صبح صادق، دم گرگ، صبح کاذب
فجر صادق: هنگامی که روشنایی روز آشکار می شود، فجر دوم، صبح صادق
معنی فجر - جستجوی لغت در جدول جو
- فجر
- سپیدی و روشنی پگاه که سرخی آفتاب است در سیاهی شب، نماز بامداد، واضح
- فجر ((فَ جْ))
- سپیدی صبح، سپیده دم
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فاجر، گناهکار، تباه کار، نابکار، زناکار
دروغ آشکار، گشاده راه راه آشکار میان دو کوه آبخیز زهاب جمع فاجر بدکاران بدکرداران، زناکاران
فاجرتر
روشن شدن صبح
صبح صادق، هنگامی که روشنایی روز آشکار می شود، صبح پسین، صبح دوّم، فجر دوّم
اولین روشنایی روز پیش از صبح صادق، کنایه از روشنایی که در آخر شب در جانب مشرق پدیدار شود و گمان رود که فجر است لکن فجر صادق نیست و باز در تاریکی محو می شود تا هنگامی که فجر صادق طلوع کند، اول سپیده دم که هنوز هوا خوب روشن نشده، دم گرگ، تاریک روشن، صبح دروغین، صبح اوّل، صبح نخستین، صبح کاذب
صبح صادق، هنگامی که روشنایی روز آشکار می شود، صبح پسین، صبح دوّم، فجر صادق
اندیشه
نداری، تهیدستی
آژیانه، آگور
خشت پخته، آجور صورتی از هاجر، نام مادر حضرت اسماعیل (ع)
منع، از کاری باز کردن، نهی، دلالت بر انتهار، از کاری باز داشتن، نهی کردن کسی
هم آوای نهر ستبر، پهناور
علمی است که در آن بحث می شود از حرف، از آن حیث که بنا مستقل بدلالت است و آنرا علم حروف نیز نامند و علم تکسیر هم میگویند
بازداشتن، منع کردن، کسی را از تصرف در اموال خود از طرف قاضی یا دادگاه کنار، دامان، آغوش پناه کنار، دامان، آغوش پناه
بد بوی
حیران شدن
تنور تافتن، گرم کردن، پر کردن جوی، کلند نهادن (کلند ساجور چوبی که برگردن سگ بندند)، فرو آویختن، فرو رفتن آب به زمین، نالیدن ماده شتر
بازرگانی کردن
درخت با تنه باریک باشد
دوری و جدایی از کسی
رنگ سرخ کم رنگ
تریاک
تریاک
گشودن و باز کردن روزه
موش در زبان عربی
فانوس دریایی، چراغی که در بندرگاه بر سر برج برای راهنمایی کشتی ها نصب می کنند، فاروس، چراغ دریایی
فانوس دریایی، چراغی که در بندرگاه بر سر برج برای راهنمایی کشتی ها نصب می کنند، فاروس، چراغ دریایی
سنگی که با آن چیزی بسایند
وسیله ای فلزی به شکل تیغه، نوار یا میلۀ پیچیده شده که قوۀ ارتجاعی دارد
دلتنگی، بی قراری، بی آرامی
جوشیدن، کنایه از شتاب، تعجیل