دهی است از دهستان گودۀ بخش بستک شهرستان لار که در 24 هزارگزی شمال بستک و کنار راه شوسۀ لار به بستک قرار دارد. جلگه ای معتدل و دارای 73 تن سکنه است. آب آنجا از رود خانه گوگردی وباران تأمین میشود. محصول عمده اش غلات و خرما و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی است از دهستان گودۀ بخش بستک شهرستان لار که در 24 هزارگزی شمال بستک و کنار راه شوسۀ لار به بستک قرار دارد. جلگه ای معتدل و دارای 73 تن سکنه است. آب آنجا از رود خانه گوگردی وباران تأمین میشود. محصول عمده اش غلات و خرما و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
فتوا. فرمان فقیه و مفتی. (منتهی الارب). آنچه عالم نویسد در موضوع حکم شرعی. آنچه فقیه نویسد برای مقلدان خود، یا درباره حکم شرعی موضوعی، یا آنچه بدیشان گوید در آن باره. رأی فقیه در حکم شرعی فرعی. فتواء. فتیا. وچرگری. (یادداشت بخط مؤلف). ج، فتاوی. (اقرب الموارد). در فارسی بیشتر با فعل دادن ترکیب شود: کجا عقل یا شرع فتوی دهد که اهل خرد دین به دنیا دهد؟ سعدی (بوستان). عزت نفسم فتوی نداد. (گلستان). ز من مپرس که فتوی دهم به مذهب عشق نظر به روی تو شاید که بردوام کنند. سعدی (بدایع). فقیه مدرسه دی مست بود و فتوی داد که می حرام، ولی به ز مال اوقاف است. حافظ. - فتوی پرسیدن، استفتاء. (یادداشت بخط مؤلف). - فتوی خواستن، فتوی پرسیدن. - فتوی دادن، افتاء. (یادداشت بخط مؤلف)
فتوا. فرمان فقیه و مفتی. (منتهی الارب). آنچه عالم نویسد در موضوع حکم شرعی. آنچه فقیه نویسد برای مقلدان خود، یا درباره حکم شرعی موضوعی، یا آنچه بدیشان گوید در آن باره. رأی فقیه در حکم شرعی فرعی. فتواء. فتیا. وچرگری. (یادداشت بخط مؤلف). ج، فتاوی. (اقرب الموارد). در فارسی بیشتر با فعل دادن ترکیب شود: کجا عقل یا شرع فتوی دهد که اهل خرد دین به دنیا دهد؟ سعدی (بوستان). عزت نفسم فتوی نداد. (گلستان). ز من مپرس که فتوی دهم به مذهب عشق نظر به روی تو شاید که بردوام کنند. سعدی (بدایع). فقیه مدرسه دی مست بود و فتوی داد که می حرام، ولی به ز مال اوقاف است. حافظ. - فتوی پرسیدن، استفتاء. (یادداشت بخط مؤلف). - فتوی خواستن، فتوی پرسیدن. - فتوی دادن، افتاء. (یادداشت بخط مؤلف)
قصبۀمرکز دهستان تویه دروار است که در بخش صیدآباد شهرستان دامغان واقع است و 2500 تن سکنه دارد. محصول آنجاغلات و گردو و میوه و لبنیات است و از معدن سرب آن بهره برداری میشود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
قصبۀمرکز دهستان تویه دروار است که در بخش صیدآباد شهرستان دامغان واقع است و 2500 تن سکنه دارد. محصول آنجاغلات و گردو و میوه و لبنیات است و از معدن سرب آن بهره برداری میشود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی است از دهستان خنج بخش مرکزی شهرستان لار، واقع در 198 هزارگزی باختر لار و جنوب رود قره آغاج. ناحیه ای است واقع در جلگه، گرمسیر، مالاریائی که دارای 177 تن سکنه است. آب آن از چاه تأمین میشود. محصولاتش غلات و خرما است. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی است از دهستان خنج بخش مرکزی شهرستان لار، واقع در 198 هزارگزی باختر لار و جنوب رود قره آغاج. ناحیه ای است واقع در جلگه، گرمسیر، مالاریائی که دارای 177 تن سکنه است. آب آن از چاه تأمین میشود. محصولاتش غلات و خرما است. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
جوانی، سخا کرم بخشندگی، جوانمردی مردانگی، ایثار است یعنی غیر را برنفس خود ایثار کند و آن ایثار بجاه است و اعلی درجه آن ایثار بنفس است بدان که در امر غیر سعی کند و او را بر خود برتری دهد لغزشهای او را نادیده انگارد و با همگان بانصاف عمل کند. یا علم فتوت. موضوع آن علم فتوت نفس انسان است از آن جهت که مباشر و مرتکب اعمال نیک گردد و تارک و رادع اعمال بد و پست شود باراده و به عبارت دیگر تجلیه و تخلیه و تزکیه را شعار و دثار خود سازد تا رستگاری یابد و به نجات ابد رسد
جوانی، سخا کرم بخشندگی، جوانمردی مردانگی، ایثار است یعنی غیر را برنفس خود ایثار کند و آن ایثار بجاه است و اعلی درجه آن ایثار بنفس است بدان که در امر غیر سعی کند و او را بر خود برتری دهد لغزشهای او را نادیده انگارد و با همگان بانصاف عمل کند. یا علم فتوت. موضوع آن علم فتوت نفس انسان است از آن جهت که مباشر و مرتکب اعمال نیک گردد و تارک و رادع اعمال بد و پست شود باراده و به عبارت دیگر تجلیه و تخلیه و تزکیه را شعار و دثار خود سازد تا رستگاری یابد و به نجات ابد رسد