آخوندزاده. میرزا فتحعلی فرزند میرزا احمد تقی، بنابر آنچه از شماره های 43، 44 و 45 روزنامۀ کشکول چ تفلیس نقل شده از دانشمندان اواخر قرن سیزدهم هجری است که پس از تحصیل علوم متداول قدیم و جدید، در اصول و آداب مناظره مهارتی بسزا یافته و تمام همت خود را در تفحص احوال ملل اسلامی و تحقیق در اطراف علل عدم ترقی ایشان مصروف داشته و برای انتقال تمدن ملل غرب به شرقیان کوشش بسیار کرده است. وی در تمام آثار عربی، ترکی و پارسی خود به انتقاد رسوم مدنی، اجتماعی، اداری، سیاسی، ادبی و اخلاقی ملل اسلامی پرداخته است. زبدۀ آثارش الفبای اختراعی اوست که آن را در سال 1274 هجری قمری بجای الفبای کنونی کشورهای اسلامی پیشنهاد کرد. دو رسالۀ دیگر به ترکی و پارسی در تاریخ خطوط و نواقص الفبای معمول و محاسن الفبای اختراعی خود نوشته است. این فکر او را میرزا ملکم خان، میرزا یوسف خان تبریزی (مستشارالدوله) و میرزا حسین خان نایب اول وزارت امور خارجه و دیگران تعقیب کردند و بعض آنها الفباهای دیگری اختراع نمودند، ولی چون هیچ یک نتوانست نواقص خط کنونی را کاملاً اصلاح نماید، مقبولیت عامه پیدا نکرد. (از ریحانه الادب ج 1)
آخوندزاده. میرزا فتحعلی فرزند میرزا احمد تقی، بنابر آنچه از شماره های 43، 44 و 45 روزنامۀ کشکول چ تفلیس نقل شده از دانشمندان اواخر قرن سیزدهم هجری است که پس از تحصیل علوم متداول قدیم و جدید، در اصول و آداب مناظره مهارتی بسزا یافته و تمام همت خود را در تفحص احوال ملل اسلامی و تحقیق در اطراف علل عدم ترقی ایشان مصروف داشته و برای انتقال تمدن ملل غرب به شرقیان کوشش بسیار کرده است. وی در تمام آثار عربی، ترکی و پارسی خود به انتقاد رسوم مدنی، اجتماعی، اداری، سیاسی، ادبی و اخلاقی ملل اسلامی پرداخته است. زبدۀ آثارش الفبای اختراعی اوست که آن را در سال 1274 هجری قمری بجای الفبای کنونی کشورهای اسلامی پیشنهاد کرد. دو رسالۀ دیگر به ترکی و پارسی در تاریخ خطوط و نواقص الفبای معمول و محاسن الفبای اختراعی خود نوشته است. این فکر او را میرزا ملکم خان، میرزا یوسف خان تبریزی (مستشارالدوله) و میرزا حسین خان نایب اول وزارت امور خارجه و دیگران تعقیب کردند و بعض آنها الفباهای دیگری اختراع نمودند، ولی چون هیچ یک نتوانست نواقص خط کنونی را کاملاً اصلاح نماید، مقبولیت عامه پیدا نکرد. (از ریحانه الادب ج 1)
شیادی. مزوری. فریبکاری. مکاری: بفریباندهر روز دلم را ز سخن آن سراپای فریبندگی و مفتعلی. فرخی. بیرون برد از سر بدان مفتعلی شمشیر خداوند معدبن علی. ناصرخسرو. و رجوع به مفتعل شود
شیادی. مزوری. فریبکاری. مکاری: بفریباندهر روز دلم را ز سخن آن سراپای فریبندگی و مفتعلی. فرخی. بیرون برد از سر بدان مفتعلی شمشیر خداوند معدبن علی. ناصرخسرو. و رجوع به مفتعل شود
صاحب دیوان. میرزا فتحعلیخان فرزند حاج میرزا علی اکبر قوام الملک شیرازی است. او فرزند کهتر حاجی ابراهیم خان اعتمادالدوله صدر اعظم فتحعلیشاه است که سابقاً کلانتر شیراز و در محاربات آغا محمدخان و لطف علیخان زند طرفدار قاجاریه بود. فتحعلیخان میان سالهای 1280 و 1290 هجری قمری به مقام صدارت رسید ولی بناگاه مورد خشم خاقان واقع شدو خود و دودمانش برافتاد. (از سبک شناسی ج 3 ص 400)
صاحب دیوان. میرزا فتحعلیخان فرزند حاج میرزا علی اکبر قوام الملک شیرازی است. او فرزند کهتر حاجی ابراهیم خان اعتمادالدوله صدر اعظم فتحعلیشاه است که سابقاً کلانتر شیراز و در محاربات آغا محمدخان و لطف علیخان زند طرفدار قاجاریه بود. فتحعلیخان میان سالهای 1280 و 1290 هجری قمری به مقام صدارت رسید ولی بناگاه مورد خشم خاقان واقع شدو خود و دودمانش برافتاد. (از سبک شناسی ج 3 ص 400)
افشار. یکی از سرداران خاندان افشار است که پیش از روی کار آمدن کریمخان زند با او و برادرش اسکندرخان جنگهایی کرد و بارها از یاران کریمخان شکست خورده، سرانجام تسلیم او شد و جزو یاران او درآمد. اما چون در محالات بختیاری ظلم بسیار به عجزه و مساکین نموده بود به فرمان کریمخان زند اعدام شد. (از مجمل التواریخ گلستانه صص 241- 246 و 265- 271)
افشار. یکی از سرداران خاندان افشار است که پیش از روی کار آمدن کریمخان زند با او و برادرش اسکندرخان جنگهایی کرد و بارها از یاران کریمخان شکست خورده، سرانجام تسلیم او شد و جزو یاران او درآمد. اما چون در مَحالات بختیاری ظلم بسیار به عجزه و مساکین نموده بود به فرمان کریمخان زند اعدام شد. (از مجمل التواریخ گلستانه صص 241- 246 و 265- 271)
قاجار. شاه طهماسب دوم (صفوی) به تحریک نادر او را به قتل رسانید.وی از مردم استرآباد بود. پسر او محمدحسنخان آنجا را پایتخت خود کرد و سلسلۀ قاجاریه را به وجود آورد. (از مجمل التواریخ گلستانه و مازندران و استرآباد رابینو). ولادت او به سال 1097 هجری قمری و قتلش 1139 و مدفنش در خواجه ربیع است. (از یادداشت بخط مؤلف)
قاجار. شاه طهماسب دوم (صفوی) به تحریک نادر او را به قتل رسانید.وی از مردم استرآباد بود. پسر او محمدحسنخان آنجا را پایتخت خود کرد و سلسلۀ قاجاریه را به وجود آورد. (از مجمل التواریخ گلستانه و مازندران و استرآباد رابینو). ولادت او به سال 1097 هجری قمری و قتلش 1139 و مدفنش در خواجه ربیع است. (از یادداشت بخط مؤلف)
قاجار. باباخان معروف به فتحعلیشاه پسر حسینقلی خان، برادر اعیانی آغا محمدخان قاجار است. آغا محمدخان، گرچه نسبت به خانوادۀ خود جور و ستم میکرد، برادرزادۀ خود باباخان را طرف توجه قرار داد و ولیعهد خود کرد. و بارها گفته بود: این همه خون ریختم تا باباخان براحتی سلطنت کند. هنگام قتل آغا محمدخان (1212 هجری قمری) باباخان حکمران فارس بود و چون این خبر به او رسید بیدرنگ بسوی تهران حرکت کرد. در همان روزها صادق خان شقاقی که قاتلان آغا محمدخان نزد او پناهنده شده بودند قزوین را محاصره کرد و دعوی سلطنت نمود. و از طرف دیگر علیقلی خان برادر آغا محمدخان نیز سلطنت را حق خود میدانست. اما طولی نکشید که علیقلیخان را کور و صادق خان شقاقی را فراری کردند. پس از خوابیدن این دو فتنه محمدخان پسر زکیخان زند از بصره به بهبهان و کازرون آمد و سپس در اصفهان، سیلاخور و عراق با لشکر قاجار بنای زدوخورد گذاشت و چون تاب و توانش نماند، قصد فرار کرد ولی در نزدیکی دزفول به دست حسن خان والی گرفتار و سپس نابینا و به تهران فرستاده شد. در این موقع بار دیگر حسینقلی خان برادر فتح علیشاه یاغی شد و مدعی تخت و تاج گردید. او هم سرانجام دستگیر و کور شد. مخالفت سلیمانخان نظام الدوله هم به جائی نرسید و ناچار شد از شاه عذرخواهی کند. این وقایعو سرکشی ها تا سال 1213 هجری قمری طول کشید. در این سال فتحعلیشاه پسر خود عباس میرزا را ولیعهد کرد و به آذربایجان فرستاد و چون نادر میرزا پسر شاهرخ افشار پس از قتل آغا محمدخان بر خراسان چیره شده بود، شاه، خود برای نجات خراسان رهسپار آن سامان شد. این کار تاسال 1218 هجری قمری طول کشید و سرانجام نادر میرزا را که قصد فرار داشت دستگیر کرده، به تهران فرستادند و در تهران به قتل رسانیدند. پیش از پایان کار نادرمیرزا، فتحعلیشاه نسبت به حاج ابراهیم که در زمان لطفعلیخان زند کلانتر شیراز بود و پس از تسلیم شهر به آغا محمدخان وزیر او شده بود، بدگمان شده و او را با یارانش به قتل رسانیده بود. با این جنگ و کشتارها در سال 1217 هجری قمری بنیاد پادشاهی فتحعلیشاه استوار گردید اما مشکل تازۀ او روابط دولت ایران با دولت های خارج بود که کار را بر آن پادشاه دشوار مینمود. مهمترین وقایع سیاسی آن زمان رقابت انگلیس و فرانسه و تجاوزات دولت روس به اراضی ایران و تیرگی روابط عثمانی با ایران بود که هر یک را باید جداگانه مطالعه کرد: 1- رقابت انگلیس و فرانسه: دولت انگلیس که از طریق کمپانی تجارتی هند در کشور وسیع هندوستان قدرت و نفوذی بهم زده بوددر اروپا دچار سردار بزرگی چون ناپلئون بناپارت امپراطور فرانسه گردید. ناپلئون میخواست از راه ایران هند را تسخیر کند و به این منظور با فتحعلیشاه وارد مذاکره گردید. در این گیرودار روسها گرجستان و بعضی نواحی دیگر را گرفته بودند. ناپلئون ابتدا ژوبر را درسال 1220 هجری قمری و سپس ژنرال گاردان را با بیست وچهار تن از افسران فرانسوی در سال 1222 هجری قمری به ایران فرستاد و متعهد شد که روسها را از ولایات شمالی ایران اخراج کند، و در مقابل، دولت ایران به نیروهای فرانسوی اجازه دهد که از راه این کشور به هندوستان بروند. پیش از این تاریخ رابطۀ فتحعلیشاه با انگلیسهاخوب بود و حتی قول داده بود که با افغانها در صورتی آشتی کند که آنها مزاحم متصرفات انگلیس نشوند. با این حال از نظر مصالح آن روز خود پیشنهاد گاردان و دولت فرانسه را قبول کرد. سپاهیان فرانسوی نیروهای ایران را منظم کردند و جنگ پیاده، استعمال توپ و تفنگ را به شیوۀ معمول اروپا به ایرانیان آموختند. باید یادآوری کرد که در پیشرفت این کار تدبیر و لیاقت مرزابزرگ قائم مقام فراهانی بسیار مؤثر بود. از طرفی دولت انگلیس برای جلب رضایت پادشاه ایران به دست و پا افتاد. سر جان ملکم از طرف فرمانفرمای هند و هارفرد جونز از جانب دولت انگلستان به ایران آمدند و در سال 1223 هجری قمری به دربار فتحعلیشاه رسیدند. امنای دولت در یک مجلس مشورت تصمیم گرفتند بر ژنرال گاردان ایرادهایی بگیرند، از جمله اینکه گاردان متعهد شده بود که پس از عقد پیمان دوستی ناپلئون با الکساندر امپراطور روس در خصوص حدود ایران مذاکره شود، درحالیکه در معاهدۀ ’تیل سیت’ نامی از ایران برده نشده بود. بنابراین هارفرد جونز سفیر انگلیس به تهران آمد و گاردان به فرانسه بازگشت. سفیر انگلیس متعهد شد که هر سال 200000 تومان برای جنگ با روسیه به ایران بدهدو سه سال بعد از این تعهد ششصدهزار تومان زر مسکوک و سی هزار قبضه تفنگ و بیست هزار عراده توپ به دولت ایران داده شد و سی تن مهندس و مربی نظام به ایران آمدند. باید گفت که با این همه سیاست انگلیس تنها هدفی که داشت خنثی کردن نقشه های ناپلئون بود، و در سال 1227 هجری قمری / 1812 میلادی که دوباره کار روس و فرانسه به جنگ کشید با روسها متحد شد و سپس برای سرنگون ساختن امپراطوری ناپلئون به اتحاد دولت های اروپایی دیگر پیوست، و در همان سال بود که عهدنامۀ گلستان بین ایران و روس با کوشش و دخالت انگلیسها منعقد گردید و درسال 1229 هجری قمری بموجب معاهده ای دولت ایران به انگلیسها تعهد سپرد که سپاهیان هیچ یک از دولتهای اروپایی را از خاک ایران اجازۀ عبور بسوی هندوستان ندهد ودر صورت حملۀ افغانها از این طرف به کمک انگلیسها بشتابد و در مقابل، دولت انگلیس تعهد کرد که در صورت وقوع جنگ بین ایران و دولت های اروپایی انگلستان پس از کوشش در صلح اگر نتواند دولتین را آشتی دهد بوسیلۀ لشکر هندوستان یا با پرداخت سالی دویست هزار تومان در تمام مدت جنگ دولت ایران را یاری نماید و در ضمن بر کیفیت هزینۀ آن نظارت مستقیم داشته باشد. باوجود این عهدنامه، مساعدت دولت انگلیس دردی را دوا نکرده و بار دیگر روسها به ایران حمله کردند و سرانجام قسمتهای دیگری را بموجب عهدنامۀ ترکمانچای از ایران گرفتند. در اینجا باید به این نکته اشاره کنیم که انگلیس ها، صرف نظر از اینکه برای ایران سودمند نبودند پس از فتحعلیشاه در جنگهای ایران و افغانستان رسماً مداخله نموده و ایران را مجبور کردند تا از پیشرفتهای خود صرف نظر نماید. 2- جنگهای ایران و روس: در زمان آغا محمدخان والی گرجستان بنام هراکلیوس خود را تحت حمایت روسها درآورد ولی به جهاتی در آن زمان گرجستان تابع روسیه نگردید، چه پس از قتل عام تفلیس به امر آغا محمدخان و تصمیم کاترین دوم امپراطریس روس برای جنگ با ایران و عزیمت آغا محمدخان به قصد رزم با روسها، بواسطۀ فوت کاترین سپاه روس از مرز ایران بازگشت و تا زمان فتحعلیشاه خیال دولت ایران از آن جانب آسوده بود. در زمان فتحعلیشاه پس از مرگ امپراطور پل و روی کار آمدن الکساندر در روسیه، گرگین فرزند هراکلیوس که والی گرجستان شده بود مانند پدرش حمایت روس را نپذیرفت ولی چون بطور ناگهان درگذشت روسها گرجستان را تصرف کردند و این کار در سال 1218 هجری قمری به جنگ ایران و روس انجامید. روسها گنجه را مسخر کردند و حکام قراباغ و بعضی دیگر از شهرها نیز با خصم بنای چاپلوسی گذاشتند. بناچار فتح علیشاه ولیعهد و فرزند خود عباس میرزا را به مقابله با روسها فرستاد و پس از مدتی خود نیز بسوی کارزار حرکت کرد. در سال 1219 هجری قمری کار جنگ بالا گرفت و باوجود نظم سپاه روس، سردار آنها بنام سیسیانف بواسطۀ رشادت ایرانیان نتوانست ایروان را تسخیر کند و به تفلیس بازگشت. در زمستان سال بعد روسها عازم تسخیر انزلی و رشت شدند. حسینعلیخان حاکم بادکوبه چند کشتی روسی را در آب غرق کرد و مردانه در برابر روسها ایستاد. سیسیانف برای فریب و جلب حسینعلیخان بطرف بادکوبه آمد و در مجلسی که برای ملاقات آنها تشکیل شد به دستور حسینعلیخان کشته شد و سر و دستش را برای فتحعلیشاه فرستادند. ایرانیان ده سال تا 1228 هجری قمری در برابر روسها ایستادندو چون در همان سال مربیان انگلیسی نیز کمکی به ایرانیان نمیکردند در جنگ اصلاندوز عباس میرزا شخصاً توپچی شده بود و اگر عدم اطلاع و پرورش صحیح نظامی و آمیزش و سازش برخی از حکمرانان شمال رود ارس با روسها نبود، چند ولایت مزبور نیز به دست روسها نمیافتاد. فتحعلیشاه بناچار با وساطت سفیر انگلیس موافقت کرد و به معاهدۀ شوم گلستان که در قریه ای بدین نام در قراباغ منعقد شد تن درداد و کلّیۀ نقاط و بلادی را که در تصرف روسها بود به آنها واگذاشت. در فصل اول این معاهده جنگ بین دولتین برای ابد متروک شمرده شده بود اما فقط چهار سال بعد یعنی در سال 1232 هجری قمری یرملوف از جانب دولت روسیه به ایران آمد تا دولت ایران را وادارد که در جنگ روس و عثمانی به کمک روس وارد جنگ شود و مردم خوارزم را نیز از آزار کردن به بازرگانان روسی بازدارند و نیز یک نمایندۀ تجارتی روسیه در رشت اقامت گزیند و مؤتمنی برای تعیین حدود طالش معین شود. خلاصۀ جواب فتح علیشاه قول اقدام برای فتح خوارزم و رد دیگر پیشنهادات یرملوف بود. این موضوع تا سال 1240 هجری قمری مسکوت ماند. در این سال روسها رسماً پیمان خود را شکستند و به اراضی گوکجۀ ایروان طمع کردند. از ایران سفیری برای مذاکره در این باره به تفلیس رفت و در همین حال روسها قریۀ ’بالغلو’ را گرفتند. از طرف دیگر چند تن از مجتهدین ایران به زبان روسها سخن گفتند و درباریان ومردم را تحریص نمودند و هنگامی که سفیری از جانب نیکلا امپراطور روس به ایران آمد و پیشنهاد کرد که شخصی از طرف این دولت برای تهنیت و دیدار امپراطور تازۀروس به آنجا رود، از سفارت او نیز فایده ای دست ندادو چند تن از درباریان فتحعلیشاه مانند نشاط و ابوالحسن خان شیرازی که مخالف ادامۀ جنگ بودند مورد بغض روحانیون قرار گرفتند. بزودی سپاه ایران قسمتی از متصرفات روسها را بازگرفت و گروهی کثیر از روسیان را اسیر کرد. در سال 1241 هجری قمری دوباره سپاه روس به سرداری ’مدوف’ لشکر ایران را شکست داد و امیرخان سردار را کشت و بار دیگر گنجه به دست روسها افتاد. عباس میرزا تا کنار رود ارس عقب نشینی کرد. در سال 1243 هجری قمری دوباره عباس میرزا روسها را در قریۀ اشترک ایروان شکست فاحشی داد. اما بواسطۀ نفاق درباریان به او مساعدت کافی نشد و فتحعلیشاه ناگهان به تهران بازگشت و پشت سپاه ایران سست شد و حسنخان ساری اصلان که سرداری متهور بود قلعۀ سردارآباد را رها کرد و گریخت و بزودی ایروان به دست روسها افتاد و آنها که از ضعف سپاه ایران آگاه شده بودند قصد تبریز کردند. سرانجام تبریز در سال 1243 هجری قمری به تصرف روسها درآمد و پاسکیویچ گروهی دیگر را مأمور تصرف خوی کرد و آن شهر بدون جنگ فتح شد و عباس میرزا از در مصالحت درآمد و در دهخوارقان (آذرشهر) با سردار روس ملاقات کرد و با دخالت سفیر انگلیس معاهدۀ ترکمانچای در سال 1243 هجری قمری بسته شد. این معاهده بیشتر ایران را تحت نفوذ بیگانگان درآورد و بموجب آن قسمتی دیگر از ولایات شمالی ایران به روسها داده شد و یک معاهدۀ بازرگانی به این معاهده ملحق گردید که پایۀ استقلال اقتصادی ایران را متزلزل کرد و در آن برای تجار روس امتیازات زیادی پیش بینی شد و حتی مقرر گردید که دعاوی بین اتباع دولتین در کنسول خانه روس و طبق قوانین روسیه حل و فصل شود و حق قضاوت کنسولی یا کاپیتولاسیون به آنها داده شد و همین امر باعث شد که دیگر دولتهای خارجی نیزبرای خود چنین حقی طلب کنند. در همان سال 1243 ه. ق. گریبایدوف خواهرزادۀ پاسکیویچ که سفیر روس در ایران بود در تهران کشته شد و نزدیک بود که بار دیگر آتش جنگ شعله ور شود اما چون جرم او به دولت متبوعش ثابت شد باز روابط حسنه برقرار گردید. توضیح مختصر این داستان این است که: گریبایدوف از روی کبر و غرور حرکات ناشایسته میکرد و از جمله آصف الدوله را مجبور کرده بود که دو تن از کنیزان خود را به او دهد، و بهانۀ او این بود که ارمنی ها نباید در ایران بمانند درحالیکه این دو کنیز مسلمان شده بودند و همین عنف و زور او باعث خشم علما و ریختن مردم به خانه او گردید و در این جریان مردم طهران او را با سی وهفت تن از اتباعش کشتند. خسرو میرزا پسر عباس میرزا از طرف شاه با نامۀ معذرت به دربار روسیه رفت و یکی از اتباع روسیه که از غوغای خانه گریبایدوف نجات یافته بود به حقیقت امر شهادت داد و غائله خوابید. 3- جنگهای ایران و عثمانی: در سال 1235 هجری قمری روابط ایران با عثمانی تیره شد و علت آن بود که سلیم پاشا حاکم بایزید قبایل حیدرانلو و سیبکی را از ایران حرکت داده و به اراضی عثمانی منتقل ساخته بود و دولت عثمانی در این مورد به اعتراض ایران توجهی نمیکرد. از طرف دیگر گماشتگان دولت عثمانی چه در بغداد و در چه در ارزنهالروم اصول دوستی را مراعات نمیکردند و علاوه بر این بعضی از اراضی سلماس را نیزازآن خود میدانستند. سرانجام این حرف های بی حساب درسال 1236 هجری قمری موجب تیرگی شدید روابط و شعله ور شدن آتش جنگ گردید. سرلشکر ارزنهالروم فرستادۀ نایب السلطنه را زندانی کرد و صادق پاشا را که تحت الحمایۀ ایران بود به قتل رسانید. بنابراین عباس میرزا عازم جنگ عثمانی شد. لشکر عثمانی از سردار ایران بنام حسن خان ساری اصلان شکست خورد و در ظرف دو ماه با حملات متوالی او و عباس میرزا شهرهای بایزید، ملاذگرد، تبلیس، اخلاط و ارجیش با توابع آن به دست ایرانیان افتاد و اکثر اهالی شهرها زینهار خواسته اطاعت پادشاه ایران را گردن نهادند و در تمام آن شهرها خطبه بنام فتحعلیشاه خوانده شد. دولت عثمانی لشکری برای داودپاشا به بغداد فرستاد و او را وادار به قتل و غارت در سرحدات ایران کرد. این سپاه نیز از شاهزاده محمدعلی میرزا فرمانگذار عراقین شکست خورد و اگر عمر این شاهزاده به پایان نمیرسید بغداد هم فتح میشد. سال بعد باز عثمانی ها با سپاه کثیر توپراق قلعه را محاصره کردند ولی از حسن خان ساری اصلان شکست خوردند. در این میان پیدا شدن مرض وبا در موصل و بغداد کار جنگ را متوقف کرد و چون فتحعلیشاه و عباس میرزا قصد تسخیر عثمانی را نداشتند در سال 1238 هجری قمری بین دولتین مصالحه برقرار شد. 4- ف تنه وهابیها: عبدالوهاب خان که ظاهراً مدتی در اصفهان و بصره علوم قدیم خوانده بود مذهبی آورد و بعضی چیزها را بدعت دانست و گنبد و بارگاه و تزیین قبور بزرگان دین و زیارت و بوسیدن آستانۀآنها را شرک پنداشت، و یکی از مشایخ عرب بنام عبدالعزیز به مذهب او گروید و پسر عبدالعزیز بنام مسعود در سال 1216 هجری قمری به کربلا حمله کرد و پس از قتل پنج هزار نفر زن و مرد ضریح امام حسین را شکست و جواهر و قندیل ها و خشت های طلا را به یغما برد و این موضوع باعث خشم تمام مسلمانان شد و فتح علیشاه سلیمان پاشا والی بغداد را به دفع او تحریک کرد. اما با مرگ سلیمان پاشا قدرت عبدالعزیز بالا رفت و تا سال 1226 هجری قمری نواحی نجد به تصرف او درآمد و عزم تسخیر مسقط نمود. لشکر ایران از راه مسقط بطرف ’درعید’ که حصن وهابیان بود شتافت و امرای مسعود بن عبدالعزیز شکست سختی خوردند و امام مسقط به شکرانۀ این پیروزی به والی فارس پیشکشی قابلی تقدیم نمود. اما کسی که بر وهابیها شکست بزرگتری وارد کرد محمدعلی پاشا فرمانروای مقتدر و مصلح مصر بود. 5- سایر وقایع در سال 1222 هجری قمری حاجی فیروزالدین میرزای افغان حکمران هرات یکی از گماشتگان خود را بنام یوسف علی خان به مخالفت با دولت ایران تحریک کرد. مقارن همان ایام صوفی اسلام ازاهالی بخارا مدعی کشف و کرامت شده، حاجی فیروزالدین که گمان میکرد با کمک کرامات او میتواند کاری از پیش ببرد با پنجاه هزار لشکری از هرات بیرون آمد اما ازسپاه ایران شکست فاحشی خورد و در این معرکه صوفی اسلام نیز کشته شد و حاج فیروزالدین خراج دوسالۀ هرات را تقدیم و یوسف علی خان را تسلیم نمود. چهار سال بعد دوباره علم مخالفت برافراشت ولی باز تسلیم شد و بر جای خود نشست. واقعۀ دیگر زمان فتحعلیشاه عصیان خوانین خراسان است که در سال 1228 هجری قمری مقارن شکست ایران از روسها در جنگ اصلاندوز اتفاق افتاد. اینان در این شورش محمدرحیم خان حکمران خوارزم را به کمک خویش طلبیده بودند و بهمین ترتیب هر روز غوغای تازه ای در آن دیار برپا می شد. سرانجام فتحعلیشاه پسر دیگر خود حسنعلی میرزا (شجاع السلطنه) را در 1232 هجری قمری والی خراسان کرد و او موفق شد خراسان را امن کند. بار دیگر در 1243 هجری قمری خوانین خراسان شوریدند و در 1245 هجری قمری حکمران خوارزم به خراسان لشکر کشید و سرانجام عباس میرزا که برای فرونشاندن فتنه های یزد و کرمان به آن جانب رفته بود عازم خراسان شدو در آخرین مراحل مبارزات خود از طرف پدر به تهران احضار گردید و فرزند خود محمد میرزا را بجای خویش به هرات فرستاد و پس از کسب اجازۀ بازگشت به خراسان درارض اقدس بسبب تشدید بیماری کلیه که از سالها پیش بدان مبتلا بود در سال 1249 هجری قمری درگذشت. یک سال پس از مرگ عباس میرزا (1250 هجری قمری) فتحعلیشاه در اصفهان جهان را بدرود گفت. در زمان او چنانکه اشاره شد وقایع مهمی رخ داد و باب دخالت اجانب و بخصوص روسها در امور داخلی کشور ما باز شد و استقلال سیاسی و اقتصادی و قضایی ایران متزلزل گردید. اگر فتحعلیشاه کمی دوراندیش بود از تضاد سیاستهای آن دوره بخوبی میتوانست استفاده کند. در اوج بحران و گرفتاری و خرابی کشوراو سرگرم خوشگذرانی بود، و سپهر در ناسخ التواریخ نام 158 تن از زنان او را آورده و اشاره کرده است که از آغاز جوانی تا پایان عمرش از او دوهزار فرزند و فرزندزاده به وجود آمد. نویسندۀ مزبور نام چهل وهشت دختر و شصت پسر او را ذکر کرده است. در زمان فتحعلیشاه روحانیون اقتدار بی اندازه داشتند و چنانکه اشاره کردیم در سال 1240 هجری قمری که پیمان میان ایران و روس از طرف روسها نقض شد، روحانیان شاه را به جنگ واداشتند. در دربار فتحعلیشاه نفاق بین امرا و وزرا حکمفرما بود و بیشتر شکستهای ایران در جنگها نتیجۀ همین مسأله بود. با این حال فتحلعیشاه از نظر رحم و مروت از دیگر شاهان قاجار و بخصوص از آقا محمدخان بهتر بوده است. او در موقع اجرای حکم اعدام روی خود را برمیگرداند. استبداد ناصرالدین شاه را نداشت و در بعض موارد میرزا بزرگ قائم مقام را در امور اصلاحی تشویق میکرد. این پادشاه ادبا و شعرا را دوست میداشت و خود گاهی شعر میگفت. از وزیران معروف او باید نام میرزا شفیع صدراعظم (متوفی 1234 هجری قمری) و حاج محمدحسین خان اصفهانی (نظام الدوله) و پسرش عبداﷲخان امین الدوله (وزیر اعظم) را ذکر کرد. از وزرای بزرگ این عهد مشاور ووزیر لایق عباس میرزا، میرزا بزرگ قائم مقام فراهانی را باید نام برد. (نقل با اختصار و تصرف از تاریخ مفصل ایران تألیف عبداﷲ رازی)
قاجار. باباخان معروف به فتحعلیشاه پسر حسینقلی خان، برادر اعیانی آغا محمدخان قاجار است. آغا محمدخان، گرچه نسبت به خانوادۀ خود جور و ستم میکرد، برادرزادۀ خود باباخان را طرف توجه قرار داد و ولیعهد خود کرد. و بارها گفته بود: این همه خون ریختم تا باباخان براحتی سلطنت کند. هنگام قتل آغا محمدخان (1212 هجری قمری) باباخان حکمران فارس بود و چون این خبر به او رسید بیدرنگ بسوی تهران حرکت کرد. در همان روزها صادق خان شقاقی که قاتلان آغا محمدخان نزد او پناهنده شده بودند قزوین را محاصره کرد و دعوی سلطنت نمود. و از طرف دیگر علیقلی خان برادر آغا محمدخان نیز سلطنت را حق خود میدانست. اما طولی نکشید که علیقلیخان را کور و صادق خان شقاقی را فراری کردند. پس از خوابیدن این دو فتنه محمدخان پسر زکیخان زند از بصره به بهبهان و کازرون آمد و سپس در اصفهان، سیلاخور و عراق با لشکر قاجار بنای زدوخورد گذاشت و چون تاب و توانش نماند، قصد فرار کرد ولی در نزدیکی دزفول به دست حسن خان والی گرفتار و سپس نابینا و به تهران فرستاده شد. در این موقع بار دیگر حسینقلی خان برادر فتح علیشاه یاغی شد و مدعی تخت و تاج گردید. او هم سرانجام دستگیر و کور شد. مخالفت سلیمانخان نظام الدوله هم به جائی نرسید و ناچار شد از شاه عذرخواهی کند. این وقایعو سرکشی ها تا سال 1213 هجری قمری طول کشید. در این سال فتحعلیشاه پسر خود عباس میرزا را ولیعهد کرد و به آذربایجان فرستاد و چون نادر میرزا پسر شاهرخ افشار پس از قتل آغا محمدخان بر خراسان چیره شده بود، شاه، خود برای نجات خراسان رهسپار آن سامان شد. این کار تاسال 1218 هجری قمری طول کشید و سرانجام نادر میرزا را که قصد فرار داشت دستگیر کرده، به تهران فرستادند و در تهران به قتل رسانیدند. پیش از پایان کار نادرمیرزا، فتحعلیشاه نسبت به حاج ابراهیم که در زمان لطفعلیخان زند کلانتر شیراز بود و پس از تسلیم شهر به آغا محمدخان وزیر او شده بود، بدگمان شده و او را با یارانش به قتل رسانیده بود. با این جنگ و کشتارها در سال 1217 هجری قمری بنیاد پادشاهی فتحعلیشاه استوار گردید اما مشکل تازۀ او روابط دولت ایران با دولت های خارج بود که کار را بر آن پادشاه دشوار مینمود. مهمترین وقایع سیاسی آن زمان رقابت انگلیس و فرانسه و تجاوزات دولت روس به اراضی ایران و تیرگی روابط عثمانی با ایران بود که هر یک را باید جداگانه مطالعه کرد: 1- رقابت انگلیس و فرانسه: دولت انگلیس که از طریق کمپانی تجارتی هند در کشور وسیع هندوستان قدرت و نفوذی بهم زده بوددر اروپا دچار سردار بزرگی چون ناپلئون بناپارت امپراطور فرانسه گردید. ناپلئون میخواست از راه ایران هند را تسخیر کند و به این منظور با فتحعلیشاه وارد مذاکره گردید. در این گیرودار روسها گرجستان و بعضی نواحی دیگر را گرفته بودند. ناپلئون ابتدا ژوبر را درسال 1220 هجری قمری و سپس ژنرال گاردان را با بیست وچهار تن از افسران فرانسوی در سال 1222 هجری قمری به ایران فرستاد و متعهد شد که روسها را از ولایات شمالی ایران اخراج کند، و در مقابل، دولت ایران به نیروهای فرانسوی اجازه دهد که از راه این کشور به هندوستان بروند. پیش از این تاریخ رابطۀ فتحعلیشاه با انگلیسهاخوب بود و حتی قول داده بود که با افغانها در صورتی آشتی کند که آنها مزاحم متصرفات انگلیس نشوند. با این حال از نظر مصالح آن روز خود پیشنهاد گاردان و دولت فرانسه را قبول کرد. سپاهیان فرانسوی نیروهای ایران را منظم کردند و جنگ پیاده، استعمال توپ و تفنگ را به شیوۀ معمول اروپا به ایرانیان آموختند. باید یادآوری کرد که در پیشرفت این کار تدبیر و لیاقت مرزابزرگ قائم مقام فراهانی بسیار مؤثر بود. از طرفی دولت انگلیس برای جلب رضایت پادشاه ایران به دست و پا افتاد. سر جان ملکم از طرف فرمانفرمای هند و هارفرد جونز از جانب دولت انگلستان به ایران آمدند و در سال 1223 هجری قمری به دربار فتحعلیشاه رسیدند. اُمَنای دولت در یک مجلس مشورت تصمیم گرفتند بر ژنرال گاردان ایرادهایی بگیرند، از جمله اینکه گاردان متعهد شده بود که پس از عقد پیمان دوستی ناپلئون با الکساندر امپراطور روس در خصوص حدود ایران مذاکره شود، درحالیکه در معاهدۀ ’تیل سیت’ نامی از ایران برده نشده بود. بنابراین هارفرد جونز سفیر انگلیس به تهران آمد و گاردان به فرانسه بازگشت. سفیر انگلیس متعهد شد که هر سال 200000 تومان برای جنگ با روسیه به ایران بدهدو سه سال بعد از این تعهد ششصدهزار تومان زر مسکوک و سی هزار قبضه تفنگ و بیست هزار عراده توپ به دولت ایران داده شد و سی تن مهندس و مربی نظام به ایران آمدند. باید گفت که با این همه سیاست انگلیس تنها هدفی که داشت خنثی کردن نقشه های ناپلئون بود، و در سال 1227 هجری قمری / 1812 میلادی که دوباره کار روس و فرانسه به جنگ کشید با روسها متحد شد و سپس برای سرنگون ساختن امپراطوری ناپلئون به اتحاد دولت های اروپایی دیگر پیوست، و در همان سال بود که عهدنامۀ گلستان بین ایران و روس با کوشش و دخالت انگلیسها منعقد گردید و درسال 1229 هجری قمری بموجب معاهده ای دولت ایران به انگلیسها تعهد سپرد که سپاهیان هیچ یک از دولتهای اروپایی را از خاک ایران اجازۀ عبور بسوی هندوستان ندهد ودر صورت حملۀ افغانها از این طرف به کمک انگلیسها بشتابد و در مقابل، دولت انگلیس تعهد کرد که در صورت وقوع جنگ بین ایران و دولت های اروپایی انگلستان پس از کوشش در صلح اگر نتواند دولتین را آشتی دهد بوسیلۀ لشکر هندوستان یا با پرداخت سالی دویست هزار تومان در تمام مدت جنگ دولت ایران را یاری نماید و در ضمن بر کیفیت هزینۀ آن نظارت مستقیم داشته باشد. باوجود این عهدنامه، مساعدت دولت انگلیس دردی را دوا نکرده و بار دیگر روسها به ایران حمله کردند و سرانجام قسمتهای دیگری را بموجب عهدنامۀ ترکمانچای از ایران گرفتند. در اینجا باید به این نکته اشاره کنیم که انگلیس ها، صرف نظر از اینکه برای ایران سودمند نبودند پس از فتحعلیشاه در جنگهای ایران و افغانستان رسماً مداخله نموده و ایران را مجبور کردند تا از پیشرفتهای خود صرف نظر نماید. 2- جنگهای ایران و روس: در زمان آغا محمدخان والی گرجستان بنام هراکلیوس خود را تحت حمایت روسها درآورد ولی به جهاتی در آن زمان گرجستان تابع روسیه نگردید، چه پس از قتل عام تفلیس به امر آغا محمدخان و تصمیم کاترین دوم امپراطریس روس برای جنگ با ایران و عزیمت آغا محمدخان به قصد رزم با روسها، بواسطۀ فوت کاترین سپاه روس از مرز ایران بازگشت و تا زمان فتحعلیشاه خیال دولت ایران از آن جانب آسوده بود. در زمان فتحعلیشاه پس از مرگ امپراطور پل و روی کار آمدن الکساندر در روسیه، گرگین فرزند هراکلیوس که والی گرجستان شده بود مانند پدرش حمایت روس را نپذیرفت ولی چون بطور ناگهان درگذشت روسها گرجستان را تصرف کردند و این کار در سال 1218 هجری قمری به جنگ ایران و روس انجامید. روسها گنجه را مسخر کردند و حکام قراباغ و بعضی دیگر از شهرها نیز با خصم بنای چاپلوسی گذاشتند. بناچار فتح علیشاه ولیعهد و فرزند خود عباس میرزا را به مقابله با روسها فرستاد و پس از مدتی خود نیز بسوی کارزار حرکت کرد. در سال 1219 هجری قمری کار جنگ بالا گرفت و باوجود نظم سپاه روس، سردار آنها بنام سیسیانف بواسطۀ رشادت ایرانیان نتوانست ایروان را تسخیر کند و به تفلیس بازگشت. در زمستان سال بعد روسها عازم تسخیر انزلی و رشت شدند. حسینعلیخان حاکم بادکوبه چند کشتی روسی را در آب غرق کرد و مردانه در برابر روسها ایستاد. سیسیانف برای فریب و جلب حسینعلیخان بطرف بادکوبه آمد و در مجلسی که برای ملاقات آنها تشکیل شد به دستور حسینعلیخان کشته شد و سر و دستش را برای فتحعلیشاه فرستادند. ایرانیان ده سال تا 1228 هجری قمری در برابر روسها ایستادندو چون در همان سال مربیان انگلیسی نیز کمکی به ایرانیان نمیکردند در جنگ اصلاندوز عباس میرزا شخصاً توپچی شده بود و اگر عدم اطلاع و پرورش صحیح نظامی و آمیزش و سازش برخی از حکمرانان شمال رود ارس با روسها نبود، چند ولایت مزبور نیز به دست روسها نمیافتاد. فتحعلیشاه بناچار با وساطت سفیر انگلیس موافقت کرد و به معاهدۀ شوم گلستان که در قریه ای بدین نام در قراباغ منعقد شد تن درداد و کلّیۀ نقاط و بلادی را که در تصرف روسها بود به آنها واگذاشت. در فصل اول این معاهده جنگ بین دولتین برای ابد متروک شمرده شده بود اما فقط چهار سال بعد یعنی در سال 1232 هجری قمری یرملوف از جانب دولت روسیه به ایران آمد تا دولت ایران را وادارد که در جنگ روس و عثمانی به کمک روس وارد جنگ شود و مردم خوارزم را نیز از آزار کردن به بازرگانان روسی بازدارند و نیز یک نمایندۀ تجارتی روسیه در رشت اقامت گزیند و مؤتمنی برای تعیین حدود طالش معین شود. خلاصۀ جواب فتح علیشاه قول اقدام برای فتح خوارزم و رد دیگر پیشنهادات یرملوف بود. این موضوع تا سال 1240 هجری قمری مسکوت ماند. در این سال روسها رسماً پیمان خود را شکستند و به اراضی گوکجۀ ایروان طمع کردند. از ایران سفیری برای مذاکره در این باره به تفلیس رفت و در همین حال روسها قریۀ ’بالغلو’ را گرفتند. از طرف دیگر چند تن از مجتهدین ایران به زبان روسها سخن گفتند و درباریان ومردم را تحریص نمودند و هنگامی که سفیری از جانب نیکلا امپراطور روس به ایران آمد و پیشنهاد کرد که شخصی از طرف این دولت برای تهنیت و دیدار امپراطور تازۀروس به آنجا رود، از سفارت او نیز فایده ای دست ندادو چند تن از درباریان فتحعلیشاه مانند نشاط و ابوالحسن خان شیرازی که مخالف ادامۀ جنگ بودند مورد بغض روحانیون قرار گرفتند. بزودی سپاه ایران قسمتی از متصرفات روسها را بازگرفت و گروهی کثیر از روسیان را اسیر کرد. در سال 1241 هجری قمری دوباره سپاه روس به سرداری ’مدوف’ لشکر ایران را شکست داد و امیرخان سردار را کشت و بار دیگر گنجه به دست روسها افتاد. عباس میرزا تا کنار رود ارس عقب نشینی کرد. در سال 1243 هجری قمری دوباره عباس میرزا روسها را در قریۀ اشترک ایروان شکست فاحشی داد. اما بواسطۀ نفاق درباریان به او مساعدت کافی نشد و فتحعلیشاه ناگهان به تهران بازگشت و پشت سپاه ایران سست شد و حسنخان ساری اصلان که سرداری متهور بود قلعۀ سردارآباد را رها کرد و گریخت و بزودی ایروان به دست روسها افتاد و آنها که از ضعف سپاه ایران آگاه شده بودند قصد تبریز کردند. سرانجام تبریز در سال 1243 هجری قمری به تصرف روسها درآمد و پاسکیویچ گروهی دیگر را مأمور تصرف خوی کرد و آن شهر بدون جنگ فتح شد و عباس میرزا از در مصالحت درآمد و در دهخوارقان (آذرشهر) با سردار روس ملاقات کرد و با دخالت سفیر انگلیس معاهدۀ ترکمانچای در سال 1243 هجری قمری بسته شد. این معاهده بیشتر ایران را تحت نفوذ بیگانگان درآورد و بموجب آن قسمتی دیگر از ولایات شمالی ایران به روسها داده شد و یک معاهدۀ بازرگانی به این معاهده ملحق گردید که پایۀ استقلال اقتصادی ایران را متزلزل کرد و در آن برای تجار روس امتیازات زیادی پیش بینی شد و حتی مقرر گردید که دعاوی بین اتباع دولتین در کنسول خانه روس و طبق قوانین روسیه حل و فصل شود و حق قضاوت کنسولی یا کاپیتولاسیون به آنها داده شد و همین امر باعث شد که دیگر دولتهای خارجی نیزبرای خود چنین حقی طلب کنند. در همان سال 1243 هَ. ق. گریبایدوف خواهرزادۀ پاسکیویچ که سفیر روس در ایران بود در تهران کشته شد و نزدیک بود که بار دیگر آتش جنگ شعله ور شود اما چون جرم او به دولت متبوعش ثابت شد باز روابط حسنه برقرار گردید. توضیح مختصر این داستان این است که: گریبایدوف از روی کبر و غرور حرکات ناشایسته میکرد و از جمله آصف الدوله را مجبور کرده بود که دو تن از کنیزان خود را به او دهد، و بهانۀ او این بود که ارمنی ها نباید در ایران بمانند درحالیکه این دو کنیز مسلمان شده بودند و همین عنف و زور او باعث خشم علما و ریختن مردم به خانه او گردید و در این جریان مردم طهران او را با سی وهفت تن از اتباعش کشتند. خسرو میرزا پسر عباس میرزا از طرف شاه با نامۀ معذرت به دربار روسیه رفت و یکی از اتباع روسیه که از غوغای خانه گریبایدوف نجات یافته بود به حقیقت امر شهادت داد و غائله خوابید. 3- جنگهای ایران و عثمانی: در سال 1235 هجری قمری روابط ایران با عثمانی تیره شد و علت آن بود که سلیم پاشا حاکم بایزید قبایل حیدرانلو و سیبکی را از ایران حرکت داده و به اراضی عثمانی منتقل ساخته بود و دولت عثمانی در این مورد به اعتراض ایران توجهی نمیکرد. از طرف دیگر گماشتگان دولت عثمانی چه در بغداد و در چه در ارزنهالروم اصول دوستی را مراعات نمیکردند و علاوه بر این بعضی از اراضی سلماس را نیزازآن ِ خود میدانستند. سرانجام این حرف های بی حساب درسال 1236 هجری قمری موجب تیرگی شدید روابط و شعله ور شدن آتش جنگ گردید. سرلشکر ارزنهالروم فرستادۀ نایب السلطنه را زندانی کرد و صادق پاشا را که تحت الحمایۀ ایران بود به قتل رسانید. بنابراین عباس میرزا عازم جنگ عثمانی شد. لشکر عثمانی از سردار ایران بنام حسن خان ساری اصلان شکست خورد و در ظرف دو ماه با حملات متوالی او و عباس میرزا شهرهای بایزید، ملاذگرد، تبلیس، اخلاط و ارجیش با توابع آن به دست ایرانیان افتاد و اکثر اهالی شهرها زینهار خواسته اطاعت پادشاه ایران را گردن نهادند و در تمام آن شهرها خطبه بنام فتحعلیشاه خوانده شد. دولت عثمانی لشکری برای داودپاشا به بغداد فرستاد و او را وادار به قتل و غارت در سرحدات ایران کرد. این سپاه نیز از شاهزاده محمدعلی میرزا فرمانگذار عراقین شکست خورد و اگر عمر این شاهزاده به پایان نمیرسید بغداد هم فتح میشد. سال بعد باز عثمانی ها با سپاه کثیر توپراق قلعه را محاصره کردند ولی از حسن خان ساری اصلان شکست خوردند. در این میان پیدا شدن مرض وبا در موصل و بغداد کار جنگ را متوقف کرد و چون فتحعلیشاه و عباس میرزا قصد تسخیر عثمانی را نداشتند در سال 1238 هجری قمری بین دولتین مصالحه برقرار شد. 4- ف تنه وهابیها: عبدالوهاب خان که ظاهراً مدتی در اصفهان و بصره علوم قدیم خوانده بود مذهبی آورد و بعضی چیزها را بدعت دانست و گنبد و بارگاه و تزیین قبور بزرگان دین و زیارت و بوسیدن آستانۀآنها را شرک پنداشت، و یکی از مشایخ عرب بنام عبدالعزیز به مذهب او گروید و پسر عبدالعزیز بنام مسعود در سال 1216 هجری قمری به کربلا حمله کرد و پس از قتل پنج هزار نفر زن و مرد ضریح امام حسین را شکست و جواهر و قندیل ها و خشت های طلا را به یغما برد و این موضوع باعث خشم تمام مسلمانان شد و فتح علیشاه سلیمان پاشا والی بغداد را به دفع او تحریک کرد. اما با مرگ سلیمان پاشا قدرت عبدالعزیز بالا رفت و تا سال 1226 هجری قمری نواحی نجد به تصرف او درآمد و عزم تسخیر مسقط نمود. لشکر ایران از راه مسقط بطرف ’درعید’ که حصن وهابیان بود شتافت و امرای مسعود بن عبدالعزیز شکست سختی خوردند و امام مسقط به شکرانۀ این پیروزی به والی فارس پیشکشی قابلی تقدیم نمود. اما کسی که بر وهابیها شکست بزرگتری وارد کرد محمدعلی پاشا فرمانروای مقتدر و مصلح مصر بود. 5- سایر وقایع در سال 1222 هجری قمری حاجی فیروزالدین میرزای افغان حکمران هرات یکی از گماشتگان خود را بنام یوسف علی خان به مخالفت با دولت ایران تحریک کرد. مقارن همان ایام صوفی اسلام ازاهالی بخارا مدعی کشف و کرامت شده، حاجی فیروزالدین که گمان میکرد با کمک کرامات او میتواند کاری از پیش ببرد با پنجاه هزار لشکری از هرات بیرون آمد اما ازسپاه ایران شکست فاحشی خورد و در این معرکه صوفی اسلام نیز کشته شد و حاج فیروزالدین خراج دوسالۀ هرات را تقدیم و یوسف علی خان را تسلیم نمود. چهار سال بعد دوباره علم مخالفت برافراشت ولی باز تسلیم شد و بر جای خود نشست. واقعۀ دیگر زمان فتحعلیشاه عصیان خوانین خراسان است که در سال 1228 هجری قمری مقارن شکست ایران از روسها در جنگ اصلاندوز اتفاق افتاد. اینان در این شورش محمدرحیم خان حکمران خوارزم را به کمک خویش طلبیده بودند و بهمین ترتیب هر روز غوغای تازه ای در آن دیار برپا می شد. سرانجام فتحعلیشاه پسر دیگر خود حسنعلی میرزا (شجاع السلطنه) را در 1232 هجری قمری والی خراسان کرد و او موفق شد خراسان را امن کند. بار دیگر در 1243 هجری قمری خوانین خراسان شوریدند و در 1245 هجری قمری حکمران خوارزم به خراسان لشکر کشید و سرانجام عباس میرزا که برای فرونشاندن فتنه های یزد و کرمان به آن جانب رفته بود عازم خراسان شدو در آخرین مراحل مبارزات خود از طرف پدر به تهران احضار گردید و فرزند خود محمد میرزا را بجای خویش به هرات فرستاد و پس از کسب اجازۀ بازگشت به خراسان درارض اقدس بسبب تشدید بیماری کلیه که از سالها پیش بدان مبتلا بود در سال 1249 هجری قمری درگذشت. یک سال پس از مرگ عباس میرزا (1250 هجری قمری) فتحعلیشاه در اصفهان جهان را بدرود گفت. در زمان او چنانکه اشاره شد وقایع مهمی رخ داد و باب دخالت اجانب و بخصوص روسها در امور داخلی کشور ما باز شد و استقلال سیاسی و اقتصادی و قضایی ایران متزلزل گردید. اگر فتحعلیشاه کمی دوراندیش بود از تضاد سیاستهای آن دوره بخوبی میتوانست استفاده کند. در اوج بحران و گرفتاری و خرابی کشوراو سرگرم خوشگذرانی بود، و سپهر در ناسخ التواریخ نام 158 تن از زنان او را آورده و اشاره کرده است که از آغاز جوانی تا پایان عمرش از او دوهزار فرزند و فرزندزاده به وجود آمد. نویسندۀ مزبور نام چهل وهشت دختر و شصت پسر او را ذکر کرده است. در زمان فتحعلیشاه روحانیون اقتدار بی اندازه داشتند و چنانکه اشاره کردیم در سال 1240 هجری قمری که پیمان میان ایران و روس از طرف روسها نقض شد، روحانیان شاه را به جنگ واداشتند. در دربار فتحعلیشاه نفاق بین امرا و وزرا حکمفرما بود و بیشتر شکستهای ایران در جنگها نتیجۀ همین مسأله بود. با این حال فتحلعیشاه از نظر رحم و مروت از دیگر شاهان قاجار و بخصوص از آقا محمدخان بهتر بوده است. او در موقع اجرای حکم اعدام روی خود را برمیگرداند. استبداد ناصرالدین شاه را نداشت و در بعض موارد میرزا بزرگ قائم مقام را در امور اصلاحی تشویق میکرد. این پادشاه ادبا و شعرا را دوست میداشت و خود گاهی شعر میگفت. از وزیران معروف او باید نام میرزا شفیع صدراعظم (متوفی 1234 هجری قمری) و حاج محمدحسین خان اصفهانی (نظام الدوله) و پسرش عبداﷲخان امین الدوله (وزیر اعظم) را ذکر کرد. از وزرای بزرگ این عهد مشاور ووزیر لایق عباس میرزا، میرزا بزرگ قائم مقام فراهانی را باید نام برد. (نقل با اختصار و تصرف از تاریخ مفصل ایران تألیف عبداﷲ رازی)