جدول جو
جدول جو

معنی فتح - جستجوی لغت در جدول جو

فتح
گشایش، پیروزی
تصویری از فتح
تصویر فتح
فرهنگ واژه فارسی سره
فتح
گشودن، باز کردن، پیروز شدن، گشودن شهری و گرفتن آن، گشایش، پیروزی،
چهل و هشتمین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۲۹ آیه
فتح باب: گشودن در، کنایه از شروع کار، در علم نجوم کنایه از اتصال دو ستاره به گونه ای که خانه های آن ها مقابل هم باشد و این حالت را نشانۀ نزول باران یا برف می دانستند
فتح کردن: گشادن، گشودن، پیروز شدن بر دشمن، تسخیر کردن
تصویری از فتح
تصویر فتح
فرهنگ فارسی عمید
فتح
گشادن، فیروزی و گشایش
تصویری از فتح
تصویر فتح
فرهنگ لغت هوشیار
فتح
((فَ تْ))
باز کردن، گشودن، تسخیر کردن، پیروز شدن، گشایش، پیروزی
تصویری از فتح
تصویر فتح
فرهنگ فارسی معین
فتح
Conquest
تصویری از فتح
تصویر فتح
دیکشنری فارسی به انگلیسی
فتح
conquista
دیکشنری فارسی به پرتغالی
فتح
завоевание
دیکشنری فارسی به روسی
فتح
Eroberung
دیکشنری فارسی به آلمانی
فتح
podbój
دیکشنری فارسی به لهستانی
فتح
завоювання
دیکشنری فارسی به اوکراینی
فتح
conquista
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
فتح
conquête
دیکشنری فارسی به فرانسوی
فتح
conquista
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
فتح
verovering
دیکشنری فارسی به هلندی
فتح
विजय
دیکشنری فارسی به هندی
فتح
penaklukan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
فتح
فتحٌ
دیکشنری فارسی به عربی
فتح
정복
دیکشنری فارسی به کره ای
فتح
כִּיבּוּשׁ
دیکشنری فارسی به عبری
فتح
征服
دیکشنری فارسی به چینی
فتح
征服
دیکشنری فارسی به ژاپنی
فتح
fetih
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
فتح
ushindi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
فتح
การพิชิต
دیکشنری فارسی به تایلندی
فتح
বিজয়
دیکشنری فارسی به بنگالی
فتح
فتح
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فتحه
تصویر فتحه
حرکتی از حروف که هنگام تلفظ آن دهان گشوده می شود، زبر، نشانۀ این حرکت که در روی حرف گذاشته می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فتحه
تصویر فتحه
علامت حرکت در روی حرف، در فارسی زبر گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فتحه
تصویر فتحه
((فَ حِ))
علامت حرکت فتح که بالای حرف گذاشته می شود، زبر، جمع فتحات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از افتح
تصویر افتح
فتح، گشاینده تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفتح
تصویر تفتح
گشاد شدن، باز شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مفتح
تصویر مفتح
گشاینده، باز کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفتح
تصویر تفتح
((تَ فَ تُّ))
گشوده شدن، باز شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مفتح
تصویر مفتح
((مِ تَ))
کلید، جمع مفاتیح
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مفتح
تصویر مفتح
((مُ فَ تِّ))
گشاینده، بازکننده
فرهنگ فارسی معین