- فتادگی (فُ / فِ دَ / دِ)
افتادگی:
یک لحظه در آن فتادگی ماند
برجست به چرخ و سر برافشاند.
نظامی.
رجوع به افتادگی وافتادن شود
یک لحظه در آن فتادگی ماند
برجست به چرخ و سر برافشاند.
نظامی.
رجوع به افتادگی وافتادن شود
معنی فتادگی - جستجوی لغت در جدول جو
- فتادگی
افتادگی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
حالت افتاده بودن، کنایه از فروتنی، تواضع، برای مثال ز خاک آفریدت خداوند پاک / پس ای بنده افتادگی کن چو خاک (سعدی۱ - ۱۱۵) ، کنایه از کمبود، نقص
(دَ / دِ)
لغت نامه دهخدا
افتادگی. رجوع به افتادگی و افتادن شود، موقوفات و چیزهایی که در راه خدا وقف کرده باشند. (منتهی الارب). مالهائی که بر فقرا ومزارات وقف کرده باشند. (غیاث اللغات) (آنندراج).
- سازمان اوقاف، ادارۀ کلی که زیر نظر نخست وزیری بر موقوفات نظارت مینماید و ادارۀ امور وقف قانوناً بعهدۀ آنست
- سازمان اوقاف، ادارۀ کلی که زیر نظر نخست وزیری بر موقوفات نظارت مینماید و ادارۀ امور وقف قانوناً بعهدۀ آنست
(اُ دَ / دِ)
لغت نامه دهخدا
فروتنی. (ناظم الاطباء). تواضع و انکسار. (آنندراج). فروتنی و تواضع. (از مؤید). خضوع. بی شرارتی. صفت افتادن. (یادداشت بخط مؤلف). پشت خم دادن، پشت خم کردن، پشت دوتا کردن، تواضع کردن، انکساری، از مترادفات افتادگی است. (از مترادفات ص 101) :
ز خاک آفریدت خداوند پاک
پس ای بنده افتادگی کن چو خاک.
سعدی.
حافظ افتادگی از دست مده زانکه حسود
عرض و مال و دل و دین در سر مغروری کرد.
حافظ.
افتادگی لوازمۀ اصل دولت است
نخلی که باثمر نشود خم نمی شود.
امین (از آنندراج).
افتادگی آموز اگر طالب فیضی
هرگز نخورد آب زمینی که بلند است.
پوریای ولی.
ز خاک آفریدت خداوند پاک
پس ای بنده افتادگی کن چو خاک.
سعدی.
حافظ افتادگی از دست مده زانکه حسود
عرض و مال و دل و دین در سر مغروری کرد.
حافظ.
افتادگی لوازمۀ اصل دولت است
نخلی که باثمر نشود خم نمی شود.
امین (از آنندراج).
افتادگی آموز اگر طالب فیضی
هرگز نخورد آب زمینی که بلند است.
پوریای ولی.
ثبات قدم پایداری مقاومت بجد گرفتن کاری را مواظبت کردن، توقف و اهمال
تواضع، شکسته نفسی، فروتنی
متضاد: تکبر، غرور
متضاد: تکبر، غرور
