جدول جو
جدول جو

معنی فانیوس - جستجوی لغت در جدول جو

فانیوس
کمون بری. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مانیوک
تصویر مانیوک
(دخترانه)
نام گیاهی با ریشه های ضخیم و دارای نشاسته بسیار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فاسیروس
تصویر فاسیروس
(دخترانه)
نام دختر اردشیر درازدست پادشاه هخامنشی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نانویس
تصویر نانویس
نانوشته، نوشته نشده، ازقلم افتاده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فانوس
تصویر فانوس
نوعی چراغ محفظه دار و معمولاً نفت سوز و قابل حمل، جاچراغی که از شیشه درست کنند و چراغ را در آن بگذارند که باد آن را خاموش نکند، چراغدان، قندیل، چراغبانه، چراغ پرهیز، چراغ واره، چروند، مردنگی، چراغ بادی، چراغ بره
فانوس خیال: فانوس خیالی، نوعی چراغ که در جلو آن اشیایی نگه می داشتند تا تصویر آن ها بر روی پرده بیفتد، فانوس خیال انگیز، فانوس گردان، برای مثال این چرخ فلک که ما در او حیرانیم / فانوس خیال از او مثالی دانیم ی خورشید چراغ دان و عالم فانوس / ما چون صوریم کاندر او حیرانیم (خیام - ۹۵)
فانوس دریایی: چراغی که در بندرگاه بر سر برج برای راهنمایی کشتی ها نصب می کنند، فار، چراغ دریایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نانیوش
تصویر نانیوش
آنکه گوش به پند و اندرز ندهد، نافرمان
فرهنگ فارسی عمید
تیتوس پادشاه کورها از اقوام قدیمی ایتالیا است در سال 745 قبل از میلاد با رومیان جنگیده و با متحد خود رومولوس براهالی کوریوم و روم مدت پنجسال مشترکاً حکومت کرد و سپس بدست اهالی لاوینیوم به قتل رسید
لغت نامه دهخدا
تاتیوس، از پادشاهان کورها (سابین) بنا بروایت افسانه، وی برای انتقام گرفتن از ’رومولس’ که زنان ملتش را ربوده بود، اسلحه بدست گرفت و بر اثر خیانت ’تارپیا’ بر کاپیتون (قلعۀ روم) مسلط شد ولی زنان، خود را میان پدران و شوهران خویش انداخته و از جنگ و خونریزی مانع شدند، این دو دسته مردم متحداً شهر را مالک شدند و ’تاتیوس’ (به لاتن تاسیوس) قدرت را با ’رومولس’ تقسیم کرد، تاتیوس پس از پنج سال بوسیلۀ ساکنان ’لاوینیوم’ بقتل رسید، رجوع به تاتیوس در همین لغت نامه و تاسیوس در کتاب تمدن قدیم فوستل دوکلانژ ترجمه نصراﷲ فلسفی ص 469 شود
لغت نامه دهخدا
کنراد، پسر ژوزه بادیوس، از طباعان معروف است و مانند پدرش بترقی و پیشرفت فن طبع خدماتی کرد، رجوع بمادۀ قبل شود، (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
ژوزه، یکی از طباعان معروف قرن 16 میلادی است، مطبعۀ بزرگی در پاریس تأسیس کرد، و بطبع و نشر مقدار کثیری از آثار نافعه خدمت کرده و بترقی فن طبع کوشیده است، رجوع به مادۀ بعد شود، (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
شهری در سوریه، (ناظم الاطباء)، نام بلده ای است کوچک مشتمل بر درختها و انهار و ثمرهای خوش و نهرها، وآن یک ونیم منزل است از دمشق بطرف مغرب، و در آن جا قلعه ای است نامش حبیبه و حاجب عزیزی میگوید که مدینۀ بانیاس زیر کوهی است که برف در آنجا همیشه خواه هنگام سرما و خواه گرما وجود دارد، نام قدیم آن قیصریۀ فیلیپس است، (از قاموس الاعلام ترکی)، صحیح آن باناس است نزدیک دمشق، (مراصد الاطلاع)، و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1222 و وفیات الاعیان ج 2 ص 205 و آثار البلدان ص 218 و الکامل ابن اثیر ج 11 ص 136 و 183 شود،
بلا و سختی، (آنندراج) (ناظم الاطباء)، دشخوار، کار دشوار گران، (آنندراج) : امر باهظ، کار دشوار گران، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان درآگاه بخش سعادت آباد شهرستان بندرعباس در 63 هزارگزی شمال باختری حاجی آباد، سکنه 394 تن، محصول آن خرما و غلات است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
نام یکی ازاسبهای آشیل پهلوان معروف یونان بود، این اسب را پوزئیدون به ’پله’ هنگام عروسی او با ’تتیس’ هدیه کرده بود، پس از آنکه آشیل ازدنیا رفت، پوزئیدون این اسب و اسب دیگر آشیل یعنی گزانتوس را پس گرفت، (از فرهنگ اساطیر یونان ص 134)
نام یکی از سگهای اکتئون پسر آپولون بوده است، (از فرهنگ اساطیر یونان ص 134)
لغت نامه دهخدا
ولایت قندهار راگویند، (برهان قاطع) (ناظم الاطباء)، فرهنگ شعوری این لغت را باسبوس ضبط کرده است، ولایت قندهار، (فرهنگ جهانگیری) (آنندراج)، نام قدیم ولایت قندهار که از بلاد افغانستان است، (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا
بر یکی از خانواده های بزرگ روم اطلاق میشد که چون کشت باقلا رانخست افراد آن خانواده به مردم روم آموختند بدین اسم ملقب شدند، عده اعضاء خانوادۀ فابیوس به 306 تن بالغ میشد و آنان را 4000 تحت الحمایه بود، این خانواده در جنگ روم و وئی (در سه فرسنگی روم) رشادت بسیارنمود، لکن عاقبت در سال 478 قبل از میلاد ناگهان محصور دشمن گشت و سپاهیان وئی تمام افراد آن را بکشتند، (تمدن قدیم فوستل دو کولانژ، ترجمه نصراﷲ فلسفی ص 488)
لغت نامه دهخدا
اسم یونانی مرزنجوش است، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
ظاهراً طبیبی بوده است، و او را در عداد پزشکانی که در فاصله روزگاران بقراط و جالینوس زیسته اند نام برده اند، (از عیون الانباء فی طبقات الاطباء ج 1 ص 36)
لغت نامه دهخدا
هر چراغی که جهت روشن کردن مسافت زیادی بر بالای بلندی مانند منار و جز آن، نصب کنند. (ناظم الاطباء) ، آلتی که از مواد غیر حاجب نور سازند. خواه آن ماده شیشه و بلور باشد یا کاغذ یا پارچه و در آن چراغ گذارند تا از باد محفوظ بماند. (ناظم الاطباء). گمان میکنم این کلمه از یونانی فانس گرفته شده باشد که بمعنی شفاف است. پیراهن شمع را با مادۀ خاص شفافی میساختند که نور را زیاد میکرد. (از یادداشت های مؤلف) ، چراغ محفظه داری که در آمدورفت با خود بردارند، و هموج [ه / ه / ه نیز گویند. (از ناظم الاطباء) ، در اصل بمعنی سخن چین، و فانوس شمع را از این جهت گویند که روشنی بیرون دهد. (منتهی الارب). نمام. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
یکی از قدیمی ترین شاعران لاتن یونانی نژاد (245- 169 قبل از میلاد). او را قصاید رزمی و قطعات تراژدی با سبکی مشکل و مبهم است که درعین حال خالی از استحکام و عظمت فکر نیست. (از لاروس). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود
لغت نامه دهخدا
به یونانی کمون بری است، و شاه ترج (شاه تره) برّی را نیز نامند، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
به یونانی، ملبوس، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
نام طبیبی یونانی، (از الفهرست ابن الندیم، یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
نام عده ای از پادشاهان دانمارک و نروژ که مشهورترین آنان مانیوس هفتم اریکسون (1316-1374م،) است که از سال 1319 تا سال 1343 در نروژ و از سال 1319 تا سال 1365 در سوئد پادشاه بود و اتحاد دو شبه جزیره سوئد و نروژ را تحقق بخشید، (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
از اهل لس بس که مورخ و فیلسوف بود و آگاهی کامل بر وقایع عهود قدیم داشت، پلوتارک در کتاب خود از او نام برده است، (از ایران باستان ج 1 ص 825)
لغت نامه دهخدا
لاتینی تازی گشته شاهدانه دروغی گونه ای شاهدانه است که آن را شاهدانه کاذب نیز گویند و در طب عوام در تسکین سرفه و درد سینه به کار می رفته است و به علاوه آنرا دارای خاصیت مدر می دانستند راس الهر غالیوبسیس غاغالس منتن الرایحه. توضیح به نظر می آید که غالیس محرف کلمه غالیوبسیس باشد و کلمه اخیر معرب لاتینی آن است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فانیدن
تصویر فانیدن
تصفیه کردن، شکر پالودن شکر، تصفیه شکر یا چغندر
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از تیره فرفیونیان که دارای گونه هایی بصورت گیاهان علفی بر افراشته و برخی گونه های درختچه یی و نیز بعضی گونه های درختی است. برگهایش منفرد و یا مرکب پنجه یی است. در حدود 80 گونه از این گیاه شناخته شده که اکثر متعلق به کشورهای برزیل و پرو میباشند. از گونه های مختلف این گیاه کائوچوک استخراج میکنند و ریشه های غده یی شکل آن بمصرف تغذیه میرسد منهوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نابیوس
تصویر نابیوس
ناگهان بغته فجاه
فرهنگ لغت هوشیار
نوشته نشده ازقلم افتاده: چندقلم نانویس داریم، ثبت نشده روی کاغذ نیامده: حساب نانویس، آنکه یاآنچه ننویسدظنکه درنوشتن روان نیست: قلم نانویس
فرهنگ لغت هوشیار
مناطقی که بر روی جلد بدن خارپوستان با داشتن پاهای آمبولاکری مشخص است و معمولا تعداد این مناطق 5 تا است. خارپوستان، زند اعلی. لاتینی پرتو
فرهنگ لغت هوشیار
هر چراغی که جهت روشن کردن مسافت زیادی بر بالای بلندی مانند منار و جز آن نصب کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نابیوس
تصویر نابیوس
غیر منتظره، ناگهان
فرهنگ فارسی معین
چراغی که برای روشن کردن مسافت زیادی بر بالای منار و جز آن نصب کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پانویس
تصویر پانویس
((نِ))
زیرنویس، پانوشت، پان وشته، آن چه جدا از متن اصلی باشد
فرهنگ فارسی معین
چراغ، مصباح، برج دریایی
فرهنگ واژه مترادف متضاد